سوخت ذخیره، برق اضطراری، تانکر آبِ کمکی و... آدمها موقع اختراعِ وسیلههای جدید، گوشهای از ذهنشون به فکر روز مبادا بوده. یه نقشهی دومی هم طراحی کردن برای وقتهایی که دست تو پوستگردو میمونه و استیصال بر ما مستولی میشه! در خصوص بشر، این چراغ هشدار مخزن سوخت یکم پنهون و شیطونه، گاهی علائمش هویداس ولی خب به خیال اینکه با یه چاینبات درست میشه، جدیش نمیگیریم. وقتی که دیگه گیرپاژ کردیم و سرسیلندر سوزوندیم میزنیم کنار تا به دادِ خودمون برسیم. برای هرکسی بارها توی زندگیش پیش اومده، میآد و خواهد اومد که دست به دامنِ سوخت دخیرهی نهانش بشه. یه جاهایی حسابِ راه رو نکردیم، کیلومترهای مانده و طی شده جور در نمیآن، باکمونم خالی. موندیم، میمونیم یا خواهیم موند گوشهی جاده. از اونجاییم که باید خدا بود در این دنیا و چشم امید به غیر نداشت (دیدگاهها متفاوتن البته)، واجبه که اولن یه ذخیرهی مازاد برای خودمون تعریف و تعبیه کنیم و دومن ایمان داشته باشیم که خودمون رو رهانیده، میرهانیم و خواهیم رهاند از مخمصه (خوددرمانگر بودن و این صحبتا).
شرایطی هست که بهش میگن شوکِ حادثه؛ ظاهرن همهچی آرومه، ولی در واقع داغی و حالیت نیست که چه بر شما رفته است. یه شرایط دیگهای هم هست که در اثر توالیِ این شوکها ایجاد میشه و بدن سِر میشه، احساسات به خنثایی میل میکنن و معنا و مفهوم همهچیز براتون میره زیر سوال. این دیگه بسی حاده و بغرنج، با این حال بازم میگن که فقط مرگ علاج نداره!
خلاصه که در همهی شرایط، پیش و بطن و پسِ واقعه، مراقب حدِ نهاییتون باشین، تا این مسیری که همه داریم میریم، سرانجام داشته باشه. عادت، طاقت، توان... ظرفیت همهاش محدوده. #واژهبافی
۹۶/۰۹/۲۸ | ۱۹:۰۷