The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

موضوعات
بایگانی

۶۷ مطلب با موضوع «کتاب‌ستان» ثبت شده است

پائولا کنار پنجره ایستاده بود؛ دیگر برایش عادت شده بود که صبحانه‌اش را به آنجا ببرد، روی صندلی چوبی بزرگ بنشید و منظره‌ی دریا را تماشا کند. در طول، صدا و بو و منظره‌ی دریا برایش تقریبا به صورت یک نیاز درآمده بود و شب‌ها یا تا دیروقت در اتاق سنگی می‌نشست و به آتش بزرگی که در آن شعله‌ور بود نگاه می‌کرد و به صدای دریا گوش می‌داد یا در حالی‌که پنجره رو به صخره‌ها باز بود و حضور دریا را در اتاقش احساس می‌کرد، ساکت و ساکن روی تخت باریکش دراز می‌کشید. 

• صخره، شرلی جکسون
۰۲/۰۸/۰۶ | ۲۲:۵۵
بلوط
من یک نوع حس تفاهم ذاتی و واقعی نسبت به شکل‌های هندسی دارم؛ خیلی از چیزها را دوست دارم چهارگوش باشند و اتاقم به طور دقیق مربع بود. با آنکه نمی‌توانستم در آن آشپزی کنم، فکر کردم باز هم به من خوش می‌گذرد. من ساده‌ترین و ارزان‌ترین اتاق ممکن را می‌خواستم، جز جایی برای خوابیدن و جایی برای نشستن و جایی برای گذاشتن وسایلم چیزی نمی‌خواستم؛ هر نوع تزئیناتی که برای محیط زندگی‌ام لازم باشد در وجود خودم است. 

• همراه من بیا، شرلی جکسون، نشر چشمه 
۰۲/۰۸/۰۵ | ۱۸:۲۸
بلوط
در دنیای امروز آن دسته از مردمی که دارای بینش و حسن‌نیت کافی هستند باید خود را بیشتر با روح خود مربوط دارند تا اینکه برای خلایق موعظه کنند یا بکوشند که برای آنان بهترین راه را انتخاب کنند. آنان از آنجا دست به چنین عملی می‌زنند که خودشان را نمی‌شناسند. افسوس! این یک حقیقت تلخ است که معمولا آنانی که هیچ‌چیز درباره‌ی خود نمی‌دانند به آموزش دیگران دست می‌زنند... هرکسی مشغول تعلیم دادن به دیگری است و هیچ‌کس نیست که بفهمد که راه اصلاح دقیقا از درون خود او می‌آغازد... همه در جست‌وجوی تشکیلات و تکنیک‌هایند، آنجا که بتوان از دیگری متابعت کرد... [از نامه‌های کارل گوستاو یونگ]
۰۲/۰۱/۱۵ | ۱۹:۴۱
بلوط
بکمن از جمله نویسنده‌هاییه که باهاش احساساتم به شدت رقیق می‌شه و علی‌رغم اشک‌های بسیاری که با قصه‌هاش می‌ریزم، حالم رو خوب می‌کنه. ارتباط گرفتن با شخصیت‌های داستانش اصلا کار سختی نیست و تو بارها و بارها ممکنه اندیشه و احساس خودت رو از زبون آدم‌های رنگارنگ بکمن بخونی. 
حس می‌کنم هیچ معرفی‌ای برازنده‌تر از نقلِ بخشی از کتاب نباشه. دیالوگ بی‌نظیری که در بطن داستان، قلب‌تون رو تسخیر می‌کنه و روح‌تون رو نوازش می‌ده... 

"یه لطیفه هست که می‌گه: چطوری می‌شه یه فیل رو خورد؟ 
نمی‌دونی؟ 
یه ذره، یه ذره. 

چون فقط کافیه از عهده‌ی امروز بربیای. و فردا، روز دیگری آغاز خواهد شد..."

مردم مشوش، فردیک بکمن #کتاب‌ستان 
۰۰/۰۴/۱۹ | ۲۱:۱۳
بلوط
رُنه یه سرایدار پنجاه‌واَندی ساله‌اس که چهارچوب‌های طبقه‌ی اجتماعیش رو شکسته و برخلاف انتظار آدم‌های اطرافش، دنیای مخفیِ شخصیِ خودش رو داره. کسی که موسیقی فاخر رو می‌شناسه، با ادبیات وزین خو گرفته و سینمای اصیل رو دنبال می‌کنه. کسی که هنر، به زندگیش معنا می‌ده. 
شخصیت‌های دوست‌داشتنی دیگه‌ای هم هستن که در کنار رُنه، به ظرافت جوجه‌تیغی، مزه و رنگ می‌دن و قلب و ذهن‌تون رو با خودشون همراه می‌کنن. 
کتاب‌هایی که لذتِ خوندن رو از زبون آدم‌های قصه تعریف می‌کنن و گریز می‌زنن به رمان‌های خاطره‌انگیز و مشهور، خوشایندیِ دوچندانی در من ایجاد می‌کنه. و ظرافت جوجه‌تیغی، قطعا یکی از همون آثاره؛ دل‌انگیز و محبوب. 

ظرافت جوجه‌تیغی، موریل باربری، ترجمه مرتضی کلانتریان، نشر کندوکاو
۰۰/۰۳/۰۴ | ۲۲:۰۲
بلوط
"ظرافت جوجه‌تیغی" کتابیه که این‌روزها می‌خونم. رُنه، سرایدار سالخورده‌ی خوش‌ذوقی که شیفته‌ی هنر نابه و موسیقی فاخر رو تشخیص می‌ده و سینمای درخشان رو کشف می‌کنه و ادبیات ناب رو می‌چشه، با چنان وَجدی از کتاب‌ها حرف می‌زنه که مخاطب رو به هوس می‌اندازه. تشبیه صحنه‌ای از آناکارنینا به رخدادی که توازن روزمرگی‌هاش رو برهم زده، اون‌قدری دلنشین بود که تمام پاراگراف رو با لبخند خوندم چون تصویرهای ذهنی خودم از اون رمان زنده شد و هم‌پای جمله‌های رُنه، لوین رو به یاد آوردم. 
نوشته‌هایی که بن‌مایه‌شون ستایش ادبیات و وصفِ لذتِ مطالعه‌اس، خوندن‌شون کِیف مضاعف داره و برای من، اون دورنمای آرمانیِ نشیمن‌های کنار پنجره و منظره‌ای باز و بخار یه لیوان چای خوش‌عطر رو تداعی می‌کنه. 
۰۰/۰۲/۱۶ | ۱۸:۳۸
بلوط
به حمدِ الهی تصمیم گرفتم در مورد کتاب و مقالاتی که می‌خونم یا فیلم و سریالایی که می‌بینم، بیش‌تر توضیح بدم و بنویسم. نه فقط بازنشر اطلاعات یا نقل قول متن و دیالوگ، بلکه روایتی با لحن و سبک خودم. 

والدین سمی کتابیه که رفتارهای نادرست پدر و مادرها در قبال فرزندان‌شون رو معرفی و واکاوی می‌کنه. خشونت‌های کلامی و فیزیکی، تحقیر و توهین‌ها، بی‌مهری و بی‌توجهی‌های عاطفی، تحمیل مسئولیت و وظایفی ورای سن کودک، ایجاد باورهای غلط و احساس گناه دادن به فرزند در صورت نقض اون باورها و تخطی از خواسته‌ی والدین و سایر مواردی که همگی زیرمجموعه‌ی رفتارهای ناسالمی هستن که والدین سمی و نادان در قبال فرزندان‌شون اتخاذ کردن. 
نکته‌ی مثبت این کتاب نه تنها معرفی و شناسوندن این سوء رفتارها به مخاطب، بلکه ذکر مثال‌های کلینیکی برای درک بهتر مطلب و موقعیت‌هاس. فصول بخش اول، شما رو با انواع مدل‌های والدینِ سمی آشنا می‌کنه و برای بخش دوم، که مواجهه و اقدام موثر در خصوص این مشکلات هست، آماده می‌شین. 
تاکید نویسنده روی آموزش، شناخت و ارتقای آگاهی فردی و جمعی در مورد مسائل روان‌شناختی و رفتارشناسیه و بارها ذکر می‌کنه: 
"شما مقصر بدرفتاری‌های والدین‌تان نیستید، اما اکنون مسئول هستید که اقداماتی موثر و مثبت در جهت اصلاح نقایص تربیتی و در نتیجه اصلاح رفتارهای خود و بازسازی سلامت روانی‌تان صورت دهید. مسئولیت شما شناخت و درمان خودتان است." 

 والدین سمی، سوزان فوروارد، ترجمه مینا فتحی، نشر درسا
۰۰/۰۲/۰۵ | ۲۱:۴۹
بلوط
به شرط بازپرداخت، فِلیسین مارسیو # کتاب‌ستان 
۰۰/۰۱/۲۵ | ۲۳:۴۶
بلوط
می‌خواهم بگویم؛ هر آن‌چه را که می‌دانم بگویم، هر آن‌چه را که می‌اندیشم، هر آن‌چه را که حدس می‌زنم، هر آن‌چه را که شادمانم می‌کند، آزارم می‌دهد و به شگفتی‌ام می‌آورد، بگویم. اما همیشه در سپیده‌دمِ این شبِ آهنگین، دستی خردمند و خُنک دهانم را می‌بندد... 

پیچک‌های تاک، سیدونی گابریل کولِت #کتاب‌ستان 
۰۰/۰۱/۲۵ | ۰۰:۲۱
بلوط
نغمه‌ی تباهی، موریس بارس #کتاب‌ستان 
۰۰/۰۱/۱۲ | ۲۱:۳۸
بلوط