The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

موضوعات
بایگانی

۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

ملودی‌هایی هستند که آدم را به کشتن می‌دهند؛ نت‌هایی که روشنایی را مکیده و روح را حبس می‌کنند میان آلامِ ایام. در مقابل، موسیقی‌هایی هستند که جان می‌بخشند و می‌رویانند. گوش می‌سپاری و سبز می‌شوی، شکوفه می‌دهی، بهار می‌شوی. 

ندانسته قاتلی را آزاد کرده بودم که خنجرش را تا دسته می‌نشاند به قلبم. باید هوشیاری‌ام را فرامی‌خواندم، باید خودم را می‌رهانیدم از بندهای تاریک‌اش. 
به زنجیر کشیده و نهانش کردم. تا کی باشد که باز سربرآورد و چنگ زند مرا به خشم، به غم، به تباهیِ بی‌امیدی... به‌سان آتشی که با آتش پاسخش گویند، مرهم چنین زخم‌ها و حفره‌هایی از روح را باید دوباره در موسیقی جست. این‌بار آوایی که زندگی عطا کند، که خیال ببخشد، امید دهد... #واژه‌بافی
۹۷/۱۱/۳۰ | ۱۸:۳۵
بلوط
منطقِ برنامه می‌گفت کار تمام است و باید بازی جدیدی را آغاز کرد. اعتنایی نکردم و پیام را بستم. می‌دانستم که با جابه‌جایی‌های هوشمندانه می‌شود گره را گشود. میان‌بری که حتی تعریف‌شده هم نبود، راه پیروزی من شد. 
حرف جدیدی نیست که بخواهم هیجان‌زده باشم از ثبتش، ولی منظر روبه‌رو شدن با آن تازه است. گاهی وقت‌ها تابلوهای راهنما هم اشتباه می‌کنند. وقتی گزینه‌ای جز ضربدر و بستن و رفتن پیش روی‌مان نیست، می‌شود به موقعیت کارت‌ها و چیدمانی جدید برای رهایی از تنگنا فکر کرد. می‌شود متفاوت از پیش‌بینی‌ها عمل کرد. گاهی وقت‌ها... #واژه‌بافی
۹۷/۱۱/۲۵ | ۱۹:۴۱
بلوط
مکان‌های اندکی به اندازه‌ی هواپیما، کشتی یا قطارِ در حال حرکت منشا گفت‌وگوهای درونی هستند. گویی هم‌بستگی غریبی میان چیزی که مقابل چشم‌مان قرار دارد و افکار درون ذهن‌مان وجود دارد: گاهی افکار بزرگ به مناظر عظیم نیاز دارند، و افکار جدید به مکان‌های جدید. ظاهرا افکار درونی که به درجا زدن گرایش دارند با گذر سریع مناظر به تحرک درمی‌آیند. فکر کردن زمانی که بخش‌هایی از ذهن به کارهای دیگری معطوف می‌شود بهتر انجام می‌گیرد، مثلا با گوش دادن به موسیقی یا تماشای ردیف درخت‌های کنار جاده...

از میان تمام وسایل نقلیه‌ی مسافرتی، قطار احتمالا بهترین مددکار اندیشیدن است: مناظر بیرون به هیچ وجه یکنواختی بالقوه‌ی مناظر بیرون کشتی یا هواپیما را ندارد، سرعتش به حدی است که مجال درگیر شدن به آدم نمی‌دهد در عین حال چنان کند است که چیزها را تشخیص می‌دهی... 

از پسِ ساعت‌ها افکار رویایی در قطار، ممکن است احساس کنیم به خودمان بازگشته‌ایم، به عبارت دیگر، بازگشت به احساسات و افکاری که برای‌مان مهم هستند. لزوما در خانه نیست که با خویشتنِ خویش روبه‌رو می‌شویم. اسباب و اثاثیه‌ی خانه مصرانه القا می‌کنند که نمی‌توانیم عوض شویم چون آن‌ها نمی‌توانند عوض شوند؛ چیدمان خانگی، انسانی را که در زندگی عادی هستیم، ولی نه آن‌کسی که در اصل هستیم، در بند می‌کند. 

هنر سیر و سفر - آلن دو باتن - ترجمه‌ی گلی امامی - انتشارات نیلوفر | #کتاب‌ستان 
۹۷/۱۱/۲۴ | ۱۹:۰۹
بلوط
به تنگ آمده از خویشتن، آدمیان را در بند می‌کشد؛ سرگشته‌روحی آزرده و نالان...

قاب‌های سرد و بسته‌ای که "چگونه بودن" را حکم می‌رانند، انعکاسی گزنده از ذاتی در سایه مانده‌اند. شرارتی تلخ، که از بی‌خردی می‌نوشد و چخماق می‌زند به انسانِ فهم‌ناشده‌ی این عصر. 
و من، فریاد واخواهی‌ام به این تقدیر غیابی، چه رام و تسلیم است... بر اختفای خویشتن سر فرود آورده و زخم‌های دم‌به‌دمِ روزگاران‌ام را لیس می‌زنم. #واژه‌بافی
۹۷/۱۱/۲۳ | ۰۰:۴۸
بلوط
فقط در نظر بگیرید چه بسیار برنامه‌ها، سفرها، روابط عاشقانه و پژوهش‌ها را به سبب تنبلی و اعتمادمان به آینده، نمی‌بینیم و به تعویق می‌اندازیم، و زندگی را از خود دریغ می‌داریم. 

نارضایتی‌های ما بیشتر ناشی از نحوه‌ی خاصی از زندگی است و نه ناگواریِ ذاتیِ تجربه‌ی بشری... با وجود این، اگر پذیرفتن فناپذیری سبب شود که اولویت‌هایمان را مجددا ارزیابی کنیم، به‌درستی ممکن است از خودمان بپرسیم اولویت‌ها چه باید باشند؟ صِرفِ پذیرفتن فنای اجتناب‌ناپذیرمان ضامن آن نیست که بازمانده‌ی روزهایمان را صرف یافتن پاسخ‌های مناسب کنیم. اما واقعا کل زندگی باید شامل چه چیزهایی باشد؟

لازم است که یاد بگیریم چگونه از اتلاف وقت جلوگیری کنیم و از زندگی بهره ببریم. و بیاموزیم اولویت‌های زندگی‌مان را مشخص کنیم. 

پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند - آلن دو باتن - ترجمه‌ی گلی امامی - انتشارات نیلوفر | #کتاب‌ستان
۹۷/۱۱/۲۰ | ۱۶:۳۹
بلوط
شان مورفی، جراح جوان مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا، که به تنهایی زندگی می‌کند و قادر به برقراری ارتباط و تعامل درست با اطرافیانش نیست، با استفاده از مهارت‌های فوق‌العاده و شهود خود در پزشکی، به نجات جان افراد پرداخته و شک و تردید همکارانش را در پذیرفتن او و اعتماد به توانایی‌هایش از بین می‌برد...

 

The Good Doctor - American drama series - IMDb: 8.3/10 | آپارات#
۹۷/۱۱/۱۹ | ۱۲:۰۲
بلوط
امروزه، در اقصی نقاط جهان، زمان خطی است و با ترتیبِ گذشته و حال و آینده در نظر گرفته می‌شود. همه‌ی فرهنگ‌ها معنایی از گذشته و حال و آینده دارند، اما این معنا در بخش بزرگی از تاریخِ بشر ذیلِ یک معنای بسیار بنیادین‌تر از زمان به‌مثابه‌ی یک چرخه بوده است. گذشته آینده هم هست، آینده گذشته هم هست، آغاز پایان هم هست.

غلبه‌ی زمان خطیْ همخوان با یک جهان‌بینی معادشناختی است که در آن کل تاریخ بشر ساخته می‌شود تا به یک داوری واپسین برسد... اما طرز فکرهای دیگری هم درباره‌ی زمان وجود دارد. بسیاری از مکاتب فکری باور دارند که آغاز و پایان یکی هستند و همواره یکی بوده‌اند، چون زمان ذاتاً چرخه‌ای است. به‌لحاظ شهودی این معقول‌ترین طرزفکر درباره‌ی ابدیت است. چرخه به ما امکان می‌دهد که بتوانیم همواره به پیش یا به پس رفتن را تصور کنیم، بدون اینکه لازم باشد به یک آغاز یا پایان فرجامین برسیم.

فلسفه‌ی شرق آسیا عمیقاً در چرخش فصل‌ها ریشه دارد، که بخشی از یک چرخه‌ی بزرگ‌ترِ وجود است... در اندیشه‌ی چینی، حکمت و حقیقت بی‌زمان هستند، و لازم نیست به جلو برویم تا یاد بگیریم، فقط کافی است همان چیزی که پیشاپیش داریم را نگه داریم. کنفوسیوس فکر نمی‌کرد که هدفش اعلام حقایق جدید، یا ابتکار یک اقتصاد نوین است. هدفش این بود که نگذارد آنچه پیش‌تر شناخته شده از یاد برود. [ترجمان] #نقل قول
۹۷/۱۱/۱۶ | ۲۰:۱۵
بلوط
ما نمی‌توانیم خودمان را بفهمیم، مگر اینکه دیگران را بفهمیم. لازمه‌ی شناختن دیگران دوری‌کردن از دو خطر است: یکی تأکید بر اینکه چقدر ما چیزهای مشترک داریم و یکی هم تأکید بر اینکه چقدر با هم فرق داریم. انسانیت مشترک ما و مسائل ازلیِ زندگی معنایشان این است که همیشه می‌توانیم از افکار و اعمال دیگران درس بیاموزیم و خودمان را با آن‌ها یکی بدانیم، فارغ از اینکه چقدر در بادی امر بیگانه از هم به نظر بیاییم. [ترجمان] #نقل قول
۹۷/۱۱/۱۴ | ۱۴:۰۸
بلوط
نمی‌دانم برنامه‌ی حفاظت از شهود این مرز و بوم چگونه است. من امروز شاهد بوسه‌ای بودم صمیمی و چابک، و خاطره، درست مثل نوشته‌ی آینه‌ی بغل، نزدیک‌تر از چیزی که گمان می‌بردم، به من هجوم آورد... کاش خودش بوده باشد؛ کسی که وصف طنازش، قصه‌ای به‌یادماندنی را جان بخشید. #واژه‌بافی 
۹۷/۱۱/۰۹ | ۱۷:۵۷
بلوط
تا دلت بخواد برای هم نسخه پیچیدیم و "وای آره درست می‌گی" تحویل هم دادیم. ولی... (همیشه یه ولی در میونه)، وقتی آدم‌ها از مسیرهای متفاوتی می‌گذرن، درک متفاوتی هم نسبت به موضوعی واحد پیدا می‌کنن. در نتیجه مهم نیست اون چه‌قدر از راز و شکرگزاری و اثر مرکب حرف بزنه و من چه‌قدر از آرمان‌های اجتماعی داد سخن بدم. در نهایت ما دو مخاطب جداافتاده از هم‌ایم که قلبا باوری به باورهای دیگری نداریم! و صرفا گفت‌وگویی رو انجام دادیم و خوشحال از سهم خودمون رو ادا کردن (حرف زدن)، کیف‌هامونو روی دوش می‌اندازیم و تا درودی دیگه بدرود.

با این وجود، کاملا بی‌تفاوت هم نخواهیم گذشت. روزی، لحظه‌ای فرامی‌رسه که جمله‌ها رو به یاد می‌آری و لبخند می‌زنی. #واژه‌بافی
۹۷/۱۱/۰۸ | ۱۵:۰۱
بلوط