در ابتدا "فکر هم یک ماهیچه است" بود، و تئوری نزد تفکرکنندگان بود، و ایده خودِ فکر بود. همهچیز به واسطهی پرسشگران آغاز شد، و غیر از اندیشه، تمدن از چیزی مایه نیافت.*
فکر هم یک ماهیچه است... اگر نیروی ذهن را به ساختار بدن تشبیه کنیم، هفت فاکتور آمادگی جسمانی را میشود به روح نیز پیوند داد.
1- قدرت: حداکثر نیروییست که میتوان برای یکبار اعمال نمود.
تصمیمگیری و انتخاب، بحث و استدلال. ماهیچهی فکر ما چقدر آمادهی قدرتنماییست؟ اولین کتاب، اولین گفتوگوی خوشمایه، اولین تلنگر و تاثیر، ما را به شوق میآورد برای دانستن. اما ذهن خام است و کار ناکرده، درد میگیرد از نادانی. و مهارت خودمربیگری این است که چالش یادگیری و آگاهی را تناسب بندد تا فکر پرورده شود، و استفاده از منطق در بزنگاهی که باید حداکثر نیرو را برای گزینش درست و سرنوشتساز به کار برد، ممکن باشد.
2- استقامت: توانایی تکرارِ حرکتی یکنواخت.
زندگی ما پر از کارهای نافرجام، ایدههای دنبالنشده، برنامههای تا نیمه تیکخورده و... است. ماندن در مسیر و ادامه دادن، یعنی استقامت؛ حفظ انگیزه برای پیشرفتن. گاهی تکرار حرکتی یکنواخت در چرخهای درست، یک تواناییست.
3- سرعت: قابلیت جابهجا شدن در حداقل زمان. (ارتباط مستقیم با عامل وراثت؛ تارهای عضلانی) و سرعت عکسالعمل: فاصلهی زمانی بین دریافت محرک و شروع حرکت. (اکتسابی؛ تکرار و تمرین)
عادت کردهایم سرعت را به مثابه سبقت گرفتن تعبیر کنیم. اما سرعت از آن واژههاییست که باید ریشهاش را محکمتر گرفت. حرکت، پویایی، سیال بودن. هر چقدر هم جابهجایی در واحد زمانمان خوب باشد، اما در سرعت عکسالعمل لنگ میزنیم. دریافت محرک و شروع به حرکت؛ به حصار امن خودساختهیمان (شما بخوانید قفس) خو گرفتهایم و ریسک نمیپذیریم. فرصتهایمان را نه اینکه نبینیم، که اصلن تشخیص نداده و از دست میدهیم.
کسی که پارکور کار میکند، ذهنش یاد گرفته موانع را به موقعیت تبدیل کند برای خلق حرکتی زیبا. به کسی که اصول پارکور را در زندگی به کار میبرد "تراسور" میگویند. "عبور از موانع در سریعترین زمان ممکن با استفاده از آسانترین و سادهترین شیوهی حرکتی و کمترین انرژی مصرفی از یک مبدأ به مقصد. در پارکور اصلن نباید مسیر (مبدأ و مقصد) مشخص باشد یعنی که موانع و مسیر از قبل تعریف شده نیستند، این فرد است که تصمیم میگیرد با استفاده از تواناییهای خود از کدام مسیر برود و از کدام شیوهی حرکتی برای عبور از موانع استفاده کند. در پارکور فرد به هیچوجه دنبال موانع نمیگردد، این مسیر است که موانع را در مقابل راه فرد میگذارد."
4- توان (قدرت انفجاری): بهکارگیری بیشینهی نیرو در کمترین زمان.
5- انعطافپذیری: دامنهی حرکتیای که اعضا در آن محدوده قادر به حرکت هستند.
اصل و چهارچوب داشتن در زندگی یک ارزش است. و اصولی ارزشمندند که قابلیت بازنگری و تصحیح داشته باشند. پس باید منعطف بود و تغییرات را برآورد کرد و گاهی پذیرفت. خشکیِ مفاصل آدم را زمینگیر میکند درست همانطور که فکرهای پوسیده و زنگار بسته، دنیا را به تاریکی میکشاند.
6- چابکی: توانایی تغییر سریع و ناگهانی جهتِ حرکت و سرعت، همراه با حفظ تعادل.
واکنش بههنگام در مقابل یک حرف، رفتار یا موقعیت، یک مهارت است. چابک باشیم.
7- تعادل: قابلیت حفظ بدن در فضا (شکل و موقعیت مناسب).
و در نهایت پیِ اندیشه و تفکرمان را آنقدری استوار بنا کنیم که تندبادهای موسمی به آشوب و سرگردانی نکشاندمان. تعادل داشتن در زندگی یعنی تسلط به عیار، اندازه و قوارهی خویشتن و قابلیت حفظ اندیشه در موقعیتهای متزلزل.
آمادگی جسمانی، کارایی و اعتماد به نفس میآورد و آمادگی روحی، پا را فراتر نهاده، آدم را به یقین و باور میرساند. حس خوبِ خود و زندگی را بلد بودن. #واژهبافی
*برداشت از انجیل یوحنا باب اول "در ابتدا کلمه بود..."