من از شما خواهم خواست که خود را به گونهای، در بستر مرگ در نظر بگیرید. البته امیدوارم که این وضعیت، پس از پنجاه سال یا بیشتر برایتان روی دهد. سپس، از شما میپرسم: آیا زندگیتان، سراسر آکنده از توفیقات و موفقیتهای کامل بوده است؟ ممکن است پاسخ مثبت دهید و یا جوابتان منفی باشد. اگر پاسخ شما منفی باشد، پس باید بگویید علل و دلایلی که موجب گردید زندگیتان کاملن موفق نباشد چه بوده است؟ به خودتان وقت دهید، و سپس آن دلایل را با دقت و آهستگی، بر روی کاغذ بنویسید. اجازه ندهید که از پاسخگویی به این سوال مهم طفره بروید و یا از نوشتن آنها خودداری ورزید. فراموش نکنید که: هرقدر سوالی مهمتر باشد، به همان نسبت، پاسخگویی به آن، در همین لحظهی حالِ کنونی، از اهمیت بیشتری برخوردار است. این لحظهی کنونی، یگانه زمانی است که شما به آن نیاز دارید و به طور مطمئن از آن برخوردارید.
*دلیل اصلیای که موجب گردید زندگیام یک موفقیت کامل نباشد این است که من هرگز... (جای خالی را بر اساس آنچه از نظر خودِ شما، و تنها خود شما، حقیقت دارد پر کنید.) برحسب اولویت دلایلتان را مرتب کنید؛ مهمترین دلیل را همواره در شمارهی نخست قرار دهید.
اینک این اظهارات غمانگیز و ناراحتکننده را به آرزوهای خوب و نیکو تغییر دهید.
*برای آنکه زندگیام سراسر آکنده از موفقیت شود، کاش من... (تمایلات قلبی خود را به هدف بدل کنید.) اگر من این کارها را به انجام رسانده یا تجربه کرده بودم، پس به راستی زندگیام را به عنوان یک حیات سراسر آکنده از موفقیت و سعادت در نظر میگرفتم.
شکی نیست که در این راه با عواطف، احساسات و باورهای محدود در مسیرتان مواجه خواهید شد؛ اندوه، خشم و ترس. و نیز باورهایی از این قبیل: من بیاندازه پیر شدهام تا بتوانم...، به قدر کافی پول در اختیار ندارم تا...، من به اندازهی کافی باهوش نیستم، لازم است که هنوز منتظر بمانم، پیش از آنکه بتوانم کاری انجام دهم نخست باید فلان کار را به اتمام برسانم و ...
یکی از کارهایی که به شما کمک خواهد کرد این است که اقداماتی مرحله به مرحله برای خود به وجود بیاورید و اهداف و آرزوهایتان را به شکل واقعیتی عملی و قابل اجرا درآورید.
در تمام مدتی که به این کارها مشغولید، مراقب گفتوگوی ذهن باشید. منظورم این است که ذهن، همواره تمایل دارد بسیار پُرحرفی کند و انواع واکنشها را در هنگام بروز وقایع، به ویژه مثبت، و آن هنگام که در تلاشید افکاری سازنده و مثبتگرایانه را در داخل روح و جانتان وارد سازید، به شما ارائه کند. فراموش نکنید که باورهای ذهنی شما، بر اساس برنامهریزیهای قدیمی شما شکل گرفتهاند، بنابراین ذهن شما، در هر نوبت که مایلید فکر جدید و درخشان و مثبتی را به خودتان معرفی کنید، بیدرنگ سر به شورش و عصیان میگذارد. پس باید به خوبی از این گفتوگوی ذهن آگاه باشید و با رفتاری مناسب، از آن استقبال کنید و به هیچوجه تحتتاثیر داد و فریادهایش قرار نگیرید و از هیچ چیز بیمی به دل راه ندهید، زیرا این روند در ذهنتان کاملن طبیعی و معمول است. و به این نشانه است که فکر جدید شما، در حال ریشهدواندن در زمینِ باور ذهنتان است.
ما موجودات بشر، خود را بسیار کمتر از آنچه قابلیت داریم، میپنداریم. من عمیقن معتقدم که ما میتوانیم به تمام اهداف و آرزوهای مهم و اساسی زندگیمان، در طول عمر دست یابیم. اگر که بتوانیم قلب و روح و ذهنمان را با یکدیگر هماهنگ سازیم و با یاری گرفتن از تمام جنبههای وجودیمان، در اندیشهی دست یافتن به این اهداف باشیم. #کتابستان
• پنج آرزو - گِی هِندریکز - ترجمهی فریده مهدوی دامغانی - نشر تیر