دویدن...
چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۵۵ ب.ظ
مانترا* این بود: درد اجباری است، رنج کشیدن اختیاری است. قضیه را میتوان به این صورت مطرح کرد که آدم حین دویدن کمکم به فکر میافتد که: کار عذابآوری است. دیگر نمیتوانم ادامه بدهم. در آن صورت، بخش عذابآور آن یک واقعیت اجتنابناپذیر و قطعی است ولی ادامه دادن یا ندادن آن اختیاری است، و به خود دونده بستگی دارد که چه تصمیمی بگیرد. مهمترین وجه ماراتن در همین نکته خلاصه میشود. (و حتا زندگی)
*مجموعهای از کلمات و اوراد که با آهنگ خاصی به دفعات تکرار میشوند. به معنی رها شدن است و از دو بخش "مان" و "ترا" تشکیل شده است که "مان" به معنی فکر و "ترا" به معنای آزاد شدن است.
درک این واقعیت که من باید خودم باشم و نه کسی دیگر، از جمله امتیازات بزرگ برای من محسوب میشود. لطمهی روحی، تاوانی است که هر شخص باید بابت استقلال خود بپردازد. #کتابستان
• از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم - هاروکی موراکامی - ترجمهی مجتبی ویسی - نشر چشمه
+ خوشحالم که طی این همه سال، تحت هر شرایطی، از دویدن دست برنداشتهام. دلیل خوشحالیام آن است که رمانهایم را دوست دارم. حالا هم سخت مشتاقم که ببینم رمان بعدی چه از کار در خواهد آمد. من نویسندهای هستم با محدودیتهای خاص خود، آدمی ناکامل با یک زندگی ناکامل و محدود، و اگر هنوز هم چنین حسی به کار خود دارم، پس باید گفت که راه درست را انتخاب کردهام. شاید اغراق باشد که آن را معجزه بخوانم ولی در واقع همان حس را دارم. اگر دویدنهای روزانه در راه برآوردن خواستهام به من یاری رسانده، پس باید بسیار سپاسگزار آن باشم.
۹۶/۰۸/۱۷