ما نیاز داریم گاهی تمرکز را از بیرون، به درون منتقل کنیم و زندگی را از چیزهایی که حواس ما را پرت میکنند خالی کنیم تا بتوانیم به عالم حسیِ خودمان برگردیم، تا بتوانیم صدای درون خویش را بشنویم. (
پرهیز از مطالعه)
برنامهی یک هفتهای پرهیز از مطالعه در واقع برای مراقبت از خودمان در برابر اطلاعاتیست که روزانه به سمت ما هجوم میآورند. برای اغلب ما مطالعه به نوعی اعتیاد بدل شدهست؛ بهجای هضم اندیشهها و احساسات خود، کلمات دیگران را میبلعیم. کمترین نتیجهی یک هفته چیزی نخواندن، داشتن اوقات زیاد و بیکاریست و هدف پر کردن این ساعتها با انجام فعالیتهاییست که مدتها از خود دریغ داشتهایم. همهی ما میتوانیم برای طفره رفتن از انجام امور بسیار خلاق باشیم اما این هفتروز فرصت خوبی برای تجربههای کوچک و جدید زندگیست و سامان دادن به کارهای ریز و درشتی که مدتهاست در لیست انتظار ماندهاند. برای من با پیادهرویهای طولانی همراه بود، کاری که به بهانهی فصل سرما پشتگوش میانداختم؛ مسیرهای متفاوت، نوشیدنی گرم، تماشای ویترینهای جدید. تمرکز روی آدمهای تازهوارد زندگیم و گفتگو و رسیدن به مشترکات بیشتر. تحلیل واکنشهای خودم در موقعیتها و فهمیدن جزئیاتی از منِ کوچکِ درونم. اگر قرار است این یک هفته را در پیش بگیرید باید احتمال نقض کردنش را نیز در نظر بیاورید. و حتمن برای خودتان بنویسید در چه وقتهایی این پرهیز را شکستید. کجخلق بودید یا خطایی از شما سرزده بود و یا در اوقات خوشی و حالِ خوب؟
پ.ن: نتیجهای که خواهیم گرفت به میزان زیادی به باور ما نسبت به آنچه انجام میدهیم بستگی دارد و شرط دیگر بهوقت و بهجا بودن هدف است. باید زمانِ خودتان و حس نیاز برای پرداختن بدان را پیدا کنید. #واژهبافی