The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

موضوعات
بایگانی

۷۲ مطلب با موضوع «کتاب‌ستان» ثبت شده است

• پاها دیگر حرکت نمی‌کنند، دست‌ها رعشه گرفته‌اند، وجودمان پوسته‌ی نازک و دردناکی است که بر روی عصیان‌های به زنجیر کشیده شده و فریادهای به گلو رسیده، کشیده شده باشد... [در غرب خبری نیست، اریش ماریا رمارک] 

• انسان خسته نیست، به ستوه آمده است. نگویید غمگین، بگویید دلتنگ...
• خندان، گریان، افتان و خیزان، با زبانی الکن...، باید بیش از این‌ها کار کرد، باید بیش از این‌ها بود... [انجمن شاعران مرده، کلاین بام] 
۹۹/۰۲/۱۹ | ۱۹:۰۳
بلوط
هر حقیقتی را که در نظر آری عکس آن را نیز درست می‌یابی. به این معنی که حقیقت را همیشه به شرطی می‌توان بیان کرد و در قالب کلمات آورد که یکسویه باشد. هرچه اندیشیده شود و با کلمات بیان‌شدنی باشد یکسویه است، نیمه‌کاره است، از کلیت و کمال محروم است، با وحدت بیگانه است. اما دنیا، آن‌چه ما در اطراف خود یا درون خود داریم، هرگز یکسویه نیست. یک آدم هرگز کاملا معصوم یا پاک گناهکار نیست. اگر در نظر ما جز این است از خطای تشخیص ماست که زمان را چیزی واقعی می‌پنداریم. اما زمان واقعی نیست. جایی که زمان واقعیت نیست، فاصله‌ای که به ظاهر میان دنیا و ابدیت، میان محنت و نیکبختی، میان شرارت و نیکی وجود دارد نیز خطای تشخیص ماست. 

گویندا ترسان پرسید: چطور؟ 

سیدارتها پاسخ داد: خوب گوش کن عزیزم. خوب گوش کن. گناهکاری که در من و توست، امروز گناهکار است اما زمانی برهما (خدای هندوان) خواهد شد، زمانی به نیروانا (کمال و سلوک، آرامش مطلق) خواهد پیوست، بودا (بیدار شده و به روشنی رسیده) خواهد شد. حالا توجه کن، این "زمانی" که می‌گویم خطاست. توهم است. گناهکار در تعالی به سوی بودا نیست. در حال تحول نیست. اما ذهن ما نمی‌تواند مسائل را طور دیگری در نظر آورد. بودای آینده هم‌اکنون، همین امروز در وجود گناهکار وجود دارد. آینده‌ی گناهکار هم‌اکنون در اوست. باید شدنی و ممکن، بودای پنهان در او یا در تو و در هرکس دیگری را محترم داشت. دنیا، دوست عزیز، ناقص نیست، در تحولی کند به سوی کمال نیست. دنیا در هر لحظه کامل است. چون به مراقبه در خود فرورفتی می‌توانی زمان را از میان برداری و زندگی گذشته و حال آینده را در آن واحد دریابی و آن‌وقت همه‌چیز کامل است...

(آیا دردها و تلخ‌کامی‌ها همه از زمان نبود؟ همه‌ی محنت‌ها و تشویش‌های زندگی را زمان پدید نمی‌آورد؟ آیا اگر بر زمان چیره می‌شدی و آن را از اندیشه‌ات دور می‌کردی، همه‌ی دشواری‌ها و داوری‌های دنیا منکوب نمی‌شد؟) 

سیدارتها - هرمان هسه - ترجمه‌ی سروش حبیبی - نشر ققنوس 
۹۸/۱۰/۱۷ | ۱۲:۱۱
بلوط
من دریافتم که دوست داشته شدن، هیچ، اما دوست داشتن همه‌چیز است و هر روز بیش از پیش به این باور می‌رسیدم که آن‌چه زندگی ما را باارزش و شادمانه می‌سازد، چیزی جز احساس‌ها و دریافت‌های ما نیست. هر کجا که بر کره‌ی زمین، چیزی را می‌یافتم که می‌شد آن را خوشبختی نامید، می‌دیدم که از احساس‌ها تشکیل شده است... هر آن‌جا که انسانی از احساساتی قدرتمند بهره‌مند بود و با آن‌ها می‌زیست، هر آن‌جا که آن‌ها را از خود نمی‌راند و خوارشان نمی‌شمرد، بلکه پرورششان می‌داد و از آن‌ها سرخوش بود، خوشبختی، خود را نشان می‌داد. زیبایی نه دارنده‌اش را، بلکه کسی را نیک‌بخت می‌سازد که زیبایی را دوست دارد و می‌تواند ستایشش کند. 

 شادمانی‌های کوچک، هرمان هسه، ترجمه پریسا رضایی و رضا نجفی، نشر مروارید
۹۸/۰۷/۳۰ | ۲۱:۱۴
بلوط
تا آن‌جا که به یاد می‌آورم، نقش نویسنده را همواره و بیش از هر چیز در یادآوری دانسته‌ام، یعنی به فراموشی نسپردن، پاسداشت گذشته‌ها با واژگان، نوسازی یادبودها با کلام و توصیف مهرآمیز آن‌ها. گرچه بی‌شک در وجود من که نویسنده هستم، کمابیش چیزهایی از نقش آموزگار، پنددهنده و واعظ باقی مانده است که این خود از سنتی کهن و آرمان‌پرستانه سرچشمه می‌گیرد. اما من این امر را بیش‌تر به منزله‌ی پندی برای روح بخشیدن به زندگی و کم‌تر به مفهوم آموزش، مد نظر داشته‌ام. 
تامل یا نگاه به معنای تحقیق یا نقد نیست، تامل چیزی جز عشق نیست، تامل والاترین وضعیت دلخواه روح ماست؛ عشقی به دور از حرص و آز.

شادمانی‌های کوچک، هرمان هسه، ترجمه پریسا رضایی و رضا نجفی، نشر مروارید
۹۸/۰۷/۲۷ | ۱۸:۵۲
بلوط
از آغاز تاریخ به نام حقیقت مطلق، حقیقت مذهبی، حقیقت سیاسی و حقیقت اخلاقی دستش را به خون ما آلوده، شکنجه و عذابمان داده و بر ما ستم رواداشته است. Truth پیوسته چون داری بر فراز سرمان آویخته است. 
هرگز چیزی به نام حقیقت مطلق وجود ندارد، و این کهن‌ترین حیله‌ای است که برای فریب دادن و به بردگی کشاندن ما یا واداشتنمان به جویدن خرخره‌ی یکدیگر اختراع شده است. 

میعاد در سپیده‌دم، رومن گاری، ترجمه مهدی غبرایی، نشر کتابسرای تندیس 
۹۸/۰۶/۱۸ | ۱۹:۵۱
بلوط
مکان‌های اندکی به اندازه‌ی هواپیما، کشتی یا قطارِ در حال حرکت منشا گفت‌وگوهای درونی هستند. گویی هم‌بستگی غریبی میان چیزی که مقابل چشم‌مان قرار دارد و افکار درون ذهن‌مان وجود دارد: گاهی افکار بزرگ به مناظر عظیم نیاز دارند، و افکار جدید به مکان‌های جدید. ظاهرا افکار درونی که به درجا زدن گرایش دارند با گذر سریع مناظر به تحرک درمی‌آیند. فکر کردن زمانی که بخش‌هایی از ذهن به کارهای دیگری معطوف می‌شود بهتر انجام می‌گیرد، مثلا با گوش دادن به موسیقی یا تماشای ردیف درخت‌های کنار جاده...

از میان تمام وسایل نقلیه‌ی مسافرتی، قطار احتمالا بهترین مددکار اندیشیدن است: مناظر بیرون به هیچ وجه یکنواختی بالقوه‌ی مناظر بیرون کشتی یا هواپیما را ندارد، سرعتش به حدی است که مجال درگیر شدن به آدم نمی‌دهد در عین حال چنان کند است که چیزها را تشخیص می‌دهی... 

از پسِ ساعت‌ها افکار رویایی در قطار، ممکن است احساس کنیم به خودمان بازگشته‌ایم، به عبارت دیگر، بازگشت به احساسات و افکاری که برای‌مان مهم هستند. لزوما در خانه نیست که با خویشتنِ خویش روبه‌رو می‌شویم. اسباب و اثاثیه‌ی خانه مصرانه القا می‌کنند که نمی‌توانیم عوض شویم چون آن‌ها نمی‌توانند عوض شوند؛ چیدمان خانگی، انسانی را که در زندگی عادی هستیم، ولی نه آن‌کسی که در اصل هستیم، در بند می‌کند. 

هنر سیر و سفر - آلن دو باتن - ترجمه‌ی گلی امامی - انتشارات نیلوفر | #کتاب‌ستان 
۹۷/۱۱/۲۴ | ۱۹:۰۹
بلوط
فقط در نظر بگیرید چه بسیار برنامه‌ها، سفرها، روابط عاشقانه و پژوهش‌ها را به سبب تنبلی و اعتمادمان به آینده، نمی‌بینیم و به تعویق می‌اندازیم، و زندگی را از خود دریغ می‌داریم. 

نارضایتی‌های ما بیشتر ناشی از نحوه‌ی خاصی از زندگی است و نه ناگواریِ ذاتیِ تجربه‌ی بشری... با وجود این، اگر پذیرفتن فناپذیری سبب شود که اولویت‌هایمان را مجددا ارزیابی کنیم، به‌درستی ممکن است از خودمان بپرسیم اولویت‌ها چه باید باشند؟ صِرفِ پذیرفتن فنای اجتناب‌ناپذیرمان ضامن آن نیست که بازمانده‌ی روزهایمان را صرف یافتن پاسخ‌های مناسب کنیم. اما واقعا کل زندگی باید شامل چه چیزهایی باشد؟

لازم است که یاد بگیریم چگونه از اتلاف وقت جلوگیری کنیم و از زندگی بهره ببریم. و بیاموزیم اولویت‌های زندگی‌مان را مشخص کنیم. 

پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند - آلن دو باتن - ترجمه‌ی گلی امامی - انتشارات نیلوفر | #کتاب‌ستان
۹۷/۱۱/۲۰ | ۱۶:۳۹
بلوط
وقتی به بیرون نگاه می‌کرد و از میان برف ملایمی که می‌بارید منظره‌ی خاکستری مزرعه را می‌دید، بی‌اختیار فکر می‌کرد که چقدر خوب بود اگر آدم‌ها می‌توانستند مثل مزارع، زیر لحافی از برف به خواب روند و با این احساس که قلبشان التیام یافته و سرخوردگی‌هایشان فراموش شده، دوباره از خواب بیدار شوند. از خودش می‌پرسید که چطور می‌تواند سال‌های پیش رویش را از سر بگذراند، بی‌آن‌که خودش را از این انزجاری که در روحش به وجود آمده بود خلاص کند. #کتاب‌ستان 

یکی از ما - ویلا کاتر - ترجمه نسرین شیخ‌نیا - نشر ماهی 
۹۷/۱۱/۰۱ | ۱۵:۲۶
بلوط
زندگی این نیست که بشینیم و ببینیم که چی به سرمون میاد، زندگی اون کاریه که ما در برابر اتفاق‌ها انجام می‌دیم. 
رویای دونده - وندلین ون درانن - ترجمه بیتا ابراهیمی - انتشارات پیدایش | #کتاب‌ستان 

به نظرم خیلی‌هامون این ذهنیت رو داریم که جریان زندگی پشت یه تاریخ یا اتفاق خاص پنهان شده و ما باید مسیری رو طی کنیم تا برسیم به ابتدای زیستن. اما واقعیت اینه که آینده، مسیر رودخونه رو تغییر نمی‌ده. خروش فصلی و کم‌وبیش‌هایی از این دست قطعا خواهد بود اما بستر، تقریبا ثابته. مگر این‌که از همین موقعیت‌های فعلی که به شدت هم گریزونیم ازشون استفاده کنیم برای ثبت یه حرکت. و حرکت، جریان داشتن و سیال بودن، همیشه به مفهوم پیش‌روی رو به جلو نیست. گاهی تغییرات کوچیک و صرفا بازآفرینی مجدد اون‌چه که هست؛ خلقی نو در پیشینه‌ی هستی‌مان، نشون از عدم رکود و یک‌جانشینی داره. #واژه‌بافی 
۱ نظر ۹۷/۱۰/۲۳ | ۱۳:۰۱
بلوط
تنهایی، از یک هسته‌ی مبهمِ درونی نشئت می‌گیرد... نمی‌خواهم با غرق شدن در چرندیات، خودم را نجات بدهم. همین‌جا می‌مانم و می‌کوشم تا تنهایی‌ام را از بین ببرم. 

شخصیتِ انسان، نصیب و قسمت اوست -لعنت بر این سرنوشت- پس ترجیح دادم روی شخصیتم کار کنم. 

"اگر خودت را با دیگران مقایسه کنی، مغرور یا غمگین خواهی شد. چراکه همواره کسانی هستند که از تو بالاتر یا پایین‌تر باشند. با پیروی از نظمی اصولی، بکوش با خودت مهربان باشی. تو فرزند دنیایی، کمتر از ستاره‌ها و درخت‌ها نیستی، و حق زیستن داری." نامه‌ی مادر سیلویا به او 

شب‌به‌خیر، آه کتاب‌های خوبِ بزرگ... #کتاب‌ستان 

خاطرات سیلویا پلات - ترجمه‌ی مهسا ملک مرزبان - نشر نی
۳ نظر ۹۷/۰۷/۱۹ | ۲۲:۰۱
بلوط