The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

نمی‌توان فرار کرد، نه. هر آن‌چه رخ داده، تک‌تک احساساتی که این بین (در این بیست‌وچند سال) تجربه کرده‌ای، تمامش بخشی از توست؛ گذشته‌ی تو و تصویری که ساخته‌ای. آدم نمی‌تواند از خودش فرار کند. پس شجاع باش، یک جنگجو، و بجنگ. نه برای فراموش کردن یا از میان بردن، بلکه برای تصحیح و ساختن، به کنترل درآوردن. #واژه‌بافی

• لغزش‌ها در جای خودش نیکویند، فقط مرد باید آن را به جان بخرد. [برتولت برشت]
۹۶/۱۰/۲۸ | ۲۰:۲۱
بلوط
پیش‌تر با مضمونی مشابهِ آن‌چه می‌خواهم بنویسم، از اولین تجربه‌ی سینما رفتنِ فُرادایم گفته بودم. تیک کنسرت هم امشب زده شد و done. حرف پدر این بوده که دنباله‌روِ دوستانتان نباشید، بعدترها هم که باب شد "یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت". خلاصه که وقتی برنامه‌ی کسی جور نشد با دلِ من، گفتم چه باک. بلیطم را رزرو کردم و با تمام به‌هم‌ریختگی‌های این ایام و دل‌آشوبه‌ی مادر، رفتن را به جا زدن ترجیح دادم و چه نیکو انتخابی... البته که با دوستان و در جمع، طور دیگری می‌شد اما نمی‌شود همه‌جا و همه‌وقت هم‌پایِ راه داشت. گاهی باید دست خودت را بگیری و شانه به شانه‌ی سایه‌ات زیست کنی. به‌خاطر امشب از خودم راضیم :) #خاطره‌نوشت
۹۶/۱۰/۱۱ | ۲۱:۱۹
بلوط
فکر می‌کنی یه نفر چه مسافتی رو می‌تونه این بیرون بدون کفش بدوه؟ (زمستون، شب، هوا منفی بیست درجه) 
نمی‌دونم... می‌شه میل و اراده‌ی هرکس به زنده موندن رو اندازه گرفت، مخصوصن توی این شرایط. ولی من اون دختر رو می‌شناختم؛ یه جنگجو بود، یه مبارز. پس مهم نیست اینکه فکر می‌کنی چقدر دویده، بهت قول می‌دم که اون بیشتر دویده... (و اون دختر حدود 10کیلومتر پابرهنه توی برف دویده بود) #آپارات

دانلود موزیک: William Wild - Feather

Wind River - 2017 ‧ Drama/Mystery ‧ 1h 51m - 7.8/10 IMDb
۹۶/۱۰/۰۹ | ۱۹:۲۹
بلوط
به ژین گفتم انگار جنسِ خوشی‌هامون خالص نیست، زود می‌پَره. پارسال اگه دورهمی و قراری بود، تا چند روز شارژ بودیم از با هم بودن (حرف سین بود)، ولی حالا نه. حرف و خنده‌ها، فان و ادا اطوارا، ناخالصی دارن همه‌اشون. سبک‌ان و رقیق، و سطحی. گفت چون دیگه با همه‌ی وجود واسه هم نیستیم. حرفش درست بود. دغدغه‌امون چیزای دیگه‌اس، هر کدوم راه و زندگی خودش رو داره و دیگه مایه نمی‌ذاریم از دل، همینه که نمی‌چسبه، کیف نمی‌کنیم. هر روز بیش‌تر از قبل می‌ریم تو پیله.  
گفت نمی‌خوام بچگی‌ام گم شه زیر این زندگی، دوست دارم هنوزم از هر اتفاق ساده‌ای به وجد بیام. گفتم عوارض بزرگ شدنه. گفت شایدم عادت، آدم به همه‌چی عادت می‌کنه. ولی راست می‌گی، لعنتی، داریم بزرگ می‌شیم... #خاطره‌نوشت
۹۶/۱۰/۰۵ | ۰۰:۱۲
بلوط
بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند، گره از کار فروبسته‌ی ما بگشایند. اگر از بهر دلِ زاهدِ خودبین بستند، دلْ قوی دار که از بهرِ خدا بگشایند. به صفای دلِ رندانِ صبوحی زدگان، بس درِ بسته به مفتاح دعا بگشایند... [حافظ]
با توکل به خدا بر هر ناامیدی غلبه کن و قوی باش. راستی و صداقت. به دانش خود بیافزای. خودت را دریاب و امیدوار باش :) #نقل قول
۹۶/۱۰/۰۱ | ۱۲:۵۲
بلوط
سوخت ذخیره، برق اضطراری، تانکر آبِ کمکی و... آدم‌ها موقع اختراعِ وسیله‌های جدید، گوشه‌ای از ذهنشون به فکر روز مبادا بوده. یه نقشه‌ی دومی هم طراحی کردن برای وقت‌هایی که دست تو پوست‌گردو می‌مونه و استیصال بر ما مستولی می‌شه! در خصوص بشر، این چراغ هشدار مخزن سوخت یکم پنهون و شیطونه، گاهی علائمش هویداس ولی خب به خیال اینکه با یه چای‌نبات درست می‌شه، جدیش نمی‌گیریم. وقتی که دیگه گیرپاژ کردیم و سرسیلندر سوزوندیم می‌زنیم کنار تا به دادِ خودمون برسیم. برای هرکسی بارها توی زندگیش پیش اومده، می‌آد و خواهد اومد که دست به دامنِ سوخت دخیره‌ی نهانش بشه. یه جاهایی حسابِ راه رو نکردیم، کیلومترهای مانده و طی شده جور در نمی‌آن، باکمونم خالی. موندیم، می‌مونیم یا خواهیم موند گوشه‌ی جاده. از اون‌جاییم که باید خدا بود در این دنیا و چشم امید به غیر نداشت (دیدگاه‌ها متفاوتن البته)، واجبه که اولن یه ذخیره‌ی مازاد برای خودمون تعریف و تعبیه کنیم و دومن ایمان داشته باشیم که خودمون رو رهانیده، می‌رهانیم و خواهیم رهاند از مخمصه (خوددرمانگر بودن و این صحبتا). 
شرایطی هست که بهش می‌گن شوکِ حادثه؛ ظاهرن همه‌چی آرومه، ولی در واقع داغی و حالیت نیست که چه بر شما رفته است. یه شرایط دیگه‌ای هم هست که در اثر توالیِ این شوک‌ها ایجاد می‌شه و بدن سِر می‌شه، احساسات به خنثایی میل می‌کنن و معنا و مفهوم همه‌چیز براتون می‌ره زیر سوال. این دیگه بسی حاده و بغرنج، با این حال بازم می‌گن که فقط مرگ علاج نداره! 
خلاصه که در همه‌ی شرایط، پیش و بطن و پسِ واقعه، مراقب حدِ نهایی‌تون باشین، تا این مسیری که همه داریم می‌ریم، سرانجام داشته باشه. عادت، طاقت، توان... ظرفیت همه‌اش محدوده. #واژه‎بافی 
۹۶/۰۹/۲۸ | ۱۹:۰۷
بلوط
[وقتی جوون بودم، دوس داشتم به زندگیم پایان بدم. حالا بعد سال‌ها که هیچ دلیلی برای ادامه دادن نیست، می‌ترسم از رفتن، چسبیده‌ام به لحظه‌لحظه‌ی این عمر، به هر نفس... نقل قول-دیالوگ]

روزهایی که خسته‌ام از جنگیدن، روزهایی که سپرم را انداخته‌ام و بی‌دفاعم در میانه‌ی حوادث، با همه‌ی اندوه و دل‌زدگی از هرآن‌که و هرچیز، قطره‌ای از روحم، یک روزن از قلبم بیشتر از همیشه چنگ می‌زنند به زندگی. می‌خواهم بند را رها کنم و جزیی از من نمی‌خواهد. محکم‌تر گره می‌زند خودش را، من را به آینده. انگیزه‌ای نیست، خلق می‌کند. روحیه‌ام ویران است و او می‌سازد. درست وقت‌هایی که تن داده‌ام به سقوط، صدای بال‌هایش را می‌شنوم. وهم این صدا، پرواز، بازمی‌داردم از افتادن، نجاتم می‌دهد از پرتگاه. و نیروی زندگی، همین است. نه...؟ #واژه‎بافی 
۹۶/۰۹/۲۷ | ۱۲:۰۲
بلوط
تنگ به آغوشش می‌کشی، گرم بوسیده می‌شوی، و تلاقی دو نگاه...
زود است؛ تاریکْ روشن، کمی سرد. باید ادامه‌ای باشد. در انتظار یک تماس، یک پیام، یک اتصال برای از سر گرفتن، برای دوباره بودن. خورشید تا نیمه بالا آمده، روز سر رسیده و تو بیداری. تقلا می‌کنی و دست می‌اندازی به حافظه، در گریز از فراموشی. و تو، بیداری... #خواب‌نوشت
۹۶/۰۹/۲۴ | ۱۵:۱۱
بلوط
سومین سالی است که از تاریخ اعلام نامزدهای گلدن گلوب تا روز برگزاری اسکار (بین‌الجشنواره)، فیلم‌های منتخب را تماشا کرده و به معرفیِ کوتاهی از آثار خواهم پرداخت - به‌روز رسانی: 38/44 
۴ نظر ۹۶/۰۹/۲۰ | ۲۱:۴۴
بلوط
- many things that are true feel like a cheat...
i don't get it. who's the good guy here?
there is not always a good guy, conor o'malley. nor is there always a bad one. most people are somewhere in between.

- belief is half of all healing. belief in the cure, belief in the future that awaits. your belief is valuable, so you must be careful where you put it, and in whom.

- the eyes. the eyes, that's it. life is always in the eyes. if you get that, you'll be a proper artist. yeah. look. this is how we draw the eyes in. this is where the eyes catch the reflection. then we see the life in the eyes, see that? it's life. آپارات#

 A Monster Calls - 2016 ‧ Drama/Fantasy ‧ 1h 48m - 7.5/10 IMDb 

[Tear Up This Town - Keane]

I wanna hand you my heart and let you carry the load, Nobody tells you anything you need to know, I need a friend but a friend is so hard to find, I need an answer but I’m always one step behind. 

Cause it takes time, Learning to fly.

Do you ever feel like all you want is to go home, To kiss the earth, to weave a way through this storm, Some days I rage like a fire in the wilderness, Some days I only need the darkness and a place to rest.

Oh it takes time, (It takes time) Learning to fly.

Tear up this town, Blinking in the sunlight as the walls come down, This fire will burn, Digging for a truth that just can’t be found, Don’t want your lessons in love, I want to tear it all up.

I need a friend but a friend is so hard to find, I need an answer but I’m always one step behind, Oh it takes time, (It takes time) Yes, it takes time, (It takes time) Learning to fly

Tear up this town, Blinking in the sunlight as the walls come down, This fire will burn, Digging for a truth that just can’t be found, Don’t want your lessons in love, I want to tear it all up. گرامافون#
۹۶/۰۹/۱۷ | ۱۴:۳۶
بلوط