The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

خودآگاهی، دل‌آشوبه‌ای آرام است. به‌سان موج‌هایی که نه توفنده، بلکه آرام و پی‌درپی ماسه‌ها را می‌شویند و بطری‌های حاوی پیام را هویدا می‌کنند. حسی کف‌آلود؛ گنگ، بی‌ثبات اما خوشایند. [عنوان نقل‌قولی‌ست از کتاب جزء از کل] #واژه‌بافی
۹۶/۰۱/۲۵ | ۲۳:۳۰
بلوط
تا وقتی با ترس‌هات روبه‌رو نشی و به دلِ حادثه نزنی، نمی‌دونی چی قراره گیرت بیاد. [انیمیشن کوتاه Piper، فقط 6دقیقه] صفحه‌ی دانلود #آپارات
۹۶/۰۱/۲۲ | ۲۱:۳۶
بلوط
یک چیزی یقه‌ام را گرفته که نمی‌توانم درست حسش کنم؛ مدام فکرهایم را زیر و رو می‌کنم و پشت هر سوال می‌گویم نه، این نیست. دست‌های سرد اضطراب دارند گلویم را فشار می‌دهند و نمی‌دانم بابت کدام مشق نانوشته دلم لرزیده است. عجیب است اما گمان می‌کنم همین "هیچِ توخالی و عمیق" خفه‌ام می‌کند. از همان وقتی که فهمیدم پنج سال گذشته و زمان برایم بی‌معنا شده. مفهوم ساعت‌ها دیگر درست نیست. عمر؟ یک شوخی‌ست انگار... #واژه‌بافی
۹۶/۰۱/۲۰ | ۱۸:۵۷
بلوط
انعطاف‌پذیری فاکتوری‌ست که سخت به‌دست‌می‌آید، و بی‌تمرین زود هم از بین‌می‌رود؛ خواه کششی عضلانی باشد یا بسط اندیشه. همیشه گمان‌می‌کردم فقدانی در زندگی می‌تواند انگیزه‌بخش جبرانش برای آینده باشد، حالا فهمیده‌ام که درست نیست. آدم‌ها می‌دانند که جا پای گذشتگان‌شان می‌گذارند و به‌خطا می‌روند اما قدرت تغییر باورهای ریشه‌دوانیده در وجودشان را ندارند. ما استاد بازی‌دادن خودمانیم، وقتی شرایط مطابق میل‌مان نیست و در ستیز با خُلقیاتمان، می‌توانیم همه‌چیز را از بُعدی دیگر که خوشایند است برداشت و تفسیر کنیم. منطق می‌تواند عجیب گول‌زننده باشد.  [عنوان مصرعی از سعدی] #واژه‌بافی
۹۶/۰۱/۱۵ | ۲۲:۳۲
بلوط
مردم می‌گن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون‌تغییر باقی‌می‌مونه و نه شخصیت، و در زیر این نقابِ غیرقابل‌تغییر موجودی هست که دیوانه‌وار در حال تکامله و به شکل غیرقابل‌کنترلی ماهیتش تغییرمی‌کنه. 

من زندگی خلاف جربان رو انتخاب کردم، نه فقط به این خاطر که جریان عادی حالم رو به‌هم‌می‌زنه، بیشتر به این دلیل که منطق جریان برام زیر سواله. حتا مطمئن نیستم که این جریان اصلن وجودداشته‌باشه! چرا باید خودم رو به چرخ زنجیرکنم وقتی خود چرخ یه وسیله‌اس، یه اختراع. یه رویای عمومی برای به بردگی‌کشیدن ما...؟ #کتاب‌ستان 

جزء از کُل - نوشته‌ی استیو تولتز
۹۶/۰۱/۱۵ | ۱۶:۵۵
بلوط
هیچ‌چیز لذت‌بخش‌تر از قدرت نیست، برای همین بچه‌ها آرزوی بزرگ شدن دارند؛ می‌خواهند زودتر قد بکشند و مشت‌هاشان را گره کنند برای فتح دنیا. اشتباه از ماست که یادشان می‌دهیم بزرگ شدن یعنی توانِ استبداد و سلطه‌گری، یعنی دستور دادن، یعنی قدرت. و پارادوکس دنیا در این است که هراندازه سن و سالت بالا می‌رود بیشتر می‌فهمی برای بزرگ بودن باید کوچک شد، و برای کوچک شدن می‌بایست بزرگ فکر کرد... #خاطره‌نوشت
۹۶/۰۱/۱۳ | ۱۹:۵۳
بلوط
نادیدنی‌ها را به تصویر کشیدن، سرگرمی جالبی‌ست. صدایی خش‌دار و زخمی را به یادآر؛ گویی سربازی نیمه‌جان در سنگری دورافتاده از نیروهای خودی‌ست که بی‌رمق انجیل می‌خواند، و خوب می‌داند سرنیزه‌های دشمن قلبش را خواهند شکافت، و این آغاز رهایی‌ست. باور عموم این است که مرگ آدم را کرخت می‌کند، تن می‌دهی به سرنوشت... نه! مرگ نیروبخش است دوست من. بازمانده‌ی یک فاجعه خوب می‌داند جان‌به‌در بردن تنها راه پیش روست. درست آنجایی که فکرش را نمی‌کنی، زندگی چنان دوست‌داشتنی و گرم دست‌هایش را دور تن‌ات حلقه می‌کند، گویی مادری‌ست مهربان که هراس کابوسی شبانه را از دل فرزندش می‌زداید. #واژه‌بافی
۹۶/۰۱/۱۲ | ۱۲:۲۶
بلوط
خیلی‌ها نوشته بودند The Pianist فیلمی‌ست که باید هرکسی در طول زندگی‌اش یک‌بار آن را ببیند؛ بی‌شک اثری قوی‌ست اما نه وقتی Schindler's List را پیش‌تر دیده باشید و سلول به سلول‌تان لرزیده باشد از روایت اسپیلبرگ و بازی لیام نسون. آدم‌ها ظرفیت‌های متفاوتی دارند، سلیقه‌های گوناگون. یک‌روز تجربه‌ای را بدست می‌آورند که حدّ نهایت‌شان می‌شود و مِن بعد همه‌چیز رخت مقایسه به تن می‌کند. بعضی‌ها پیک سوم مست‌شان می‌کند و برخی هم هفت‌خطِ شراب سی‌ساله‌... [عنوان از صائب تبریزی] #واژه‌بافی
۹۶/۰۱/۱۰ | ۰۰:۴۸
بلوط
جوانه زدن درخت‌های پیر و شکوفه‌های عجولانه‌ی نهال‌ها که از بهار طبیعت می‌گویند، آیین باستانی نوروز و شروع سالی جدید... تقارن گاه‌شمار شخصی یک نفر با همه‌ی این آغازها می‌تواند تکمیل‌کننده‌ی حس عجیب و خوبِ نو شدن باشد. چهارم فروردین بیست‌وپنج سال پیش، هستی را انتخاب کردم. هوشیاری و نور را، و تقلا برای بودن. نمی‌دانم چطور میان تمام این سال‌ها بهانه‌گیر شدم برای آغاز، که دنبال نشانه گشتم برای اولین گام‌ها. فراموشم شده بود که من همان دخترک قوی‌ام که سه‌شنبه‌ای بهاری را برای زندگی برگزیدم... به حسم ایمان دارم، به ناخودآگاهی که از سالی مهم خبر می‌دهد. هدف‌هایم را تایپ کرده‌ام، آنچه قرار است باشم. جهش‌های کوتاه، جهت‌دار و متوالی. تلاش یک شبه نیست. بزرگ شده‌ام و می‌دانم نیمی از لذت در مسیر است، که ادای جمله‌ی "طراحی می‌کنم" ده‌بار خوشایندتر از "طراحی کرده‌ام" است. و طراحی می‌کنم؛ خیالی که از زندگی در سر دارم را. پیش‌تر گفته بودم رویایی وصفی به‌جا از من است... کمال نه، حد و سقفی برای روحم قائل نیستم. پیشرفت می‌کنم، جاری خواهم بود، روبه‌جلو. برای این من و ارزش‌هایش خودخواه خواهم بود، شجاع و نترس. با راز لبخندی که سال‌ها پیش کشفش کرده‌ام و گنج مهربانی و عشق. بلوغ همین است، نه؟ تغییر و تصحیح برای رسیدن به انسانیت. خیلی ساده؛ درست بودن، آدمی که خودش را دوست بدارد و راضی باشد از کیفیت درونی لحظه‌هاش... این تصویری‌ست که می‌خواهم بسازم. #واژه‌بافی
۹۶/۰۱/۰۴ | ۱۱:۲۰
بلوط
همه‌چیز از مرداد شروع شد و امکان انتخاب راه‌ها و هدف‌های جدید. پشت سر گذاشتن ترس از آغاز و رویارویی با فضاهای ناشناخته و آدم‌های غریبه. درک ارزش صبوری و اعتماد به رویاها و نشانه‌ها. دوست داشتن و باور خویش. نترسیدن از تنهایی و پیشرو راه خود بودن. بزرگ شدن، فهمیدن و تفاوت‌ها را دریافتن. 95 سال تصمیم‌گیری و عمل‌کردن بود، هرچند کُند و آهسته. و سال جدید فرصتی‌ست برای تثبیت، ادامه و رسیدن به نتیجه‌های خوب. خوش‌بینم، امیدوار و باانگیزه که این سال را از همان آغاز با تدبیر و برنامه خواهم ساخت. به امید روزهای خوب... #واژه‌بافی
۹۵/۱۲/۲۶ | ۲۲:۱۶
بلوط