The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

The Waves

Life swings like a pendulum; backward and forward...

خوابی که ربودی را چگونه می‌توان به چنگ آورد؟ تویی که طنین حضورت، تکرار بیداری‌ست... [3:28 بامداد] #واژه‌بافی
۹۶/۰۳/۳۱ | ۰۷:۳۶
بلوط
برای آنچه که نسبت بدان حق انتخاب نداشتی، افسوس نخور. تفاوت‌های ذاتی‌ات را بپذیر؛ آدم‌ها حامل ژن‌های بی‌شماری‌اند. دست‌چین کردن طبیعت، ممکن نیست. راه‌های زیادی برای تجربه و آموختن پیشِ رو داریم؛ چیزهایی که به ارث نبرده‌ایم را می‌شود اکتسابی به‌دست آورد. هیچ‌چیز ثابت نیست، آدم هم با همه‌ی سرسختی و لجبازی‌اش چرخه‌ی تغییر و تبدیل را طی می‌کند، حتا اگر دست به انکار زند و منِ درونش را به گمان، حبس کرده باشد. میان این حجم از مبارزه و تلاش و خوددرگیری، کمی هم بیاساییم. گاهی تنها نیازمان، نه معجزه، که قدری سکون و سکوت است. بر سکویی مشرف به خودت بنشینی و از نسیمی که گونه‌هات را بوسه می‌زند لذت ببری. سخت است و ما پیچیده‌ترش کردیم، زندگی را می‌گویم. یک چیزهایی را باید باور کرد؛ نشانه‌اند، درست مانند راه‌یابی که علامت می‌دهد: از مسیر خارج شو، مقصد جای دیگری‌ست. #واژه‎بافی 
۹۶/۰۳/۲۴ | ۱۲:۰۴
بلوط
از فراموشی می‌ترسیم/ از یادآوری لذت می‌بریم... که ثبت می‌کنیم؛ می‌نویسیم، عکس می‌گیریم، ضبط می‌کنیم. مدت‌ها بعد که با خودِ بعیدمان روبه‌رو شویم، کِیف می‌کنیم از صعودهامان، حظ می‌بریم ازین پیشرفت. بغض می‌کنیم از شکست‌هامان، غم می‌خوریم از آن پسرفت. به بچگانگی‌هامان خواهیم خندید، از نابلدی‌ها افسوس می‌خوریم. سرمست از ایده‌های خوبمان، سربلند از نگرش‌های درست. مغموم از قضاوت‌های غلط، سرشکسته از انتخاب‌های...
حس‌مان را تحریر می‌کنیم و لحظه را به تصویر می‌کشیم تا ثبت کنیم؛ بود، هست و خواهد شد را. چراکه حافظه‌ی بدی داریم و عجیب فراموش‌کاریم. اما... #واژه‌بافی
[What time is it? I never know what time it is anymore... It’s always right now to me.]
۹۶/۰۳/۲۳ | ۱۴:۵۴
بلوط
یکی از ترس‌های خزنده‌ی ذهنم، اتلاف زندگی‌ست؛ اینکه هفته‌ها و ماه‌های بی‌شماری از عمرم را در سردرگمی و نادانستگی صرف کنم و عاقبت وقتی چشمه‌ی حیاتم را دریابم و طریقتم روشن شود بر من، ساعت شنی را بچرخانند و هراس شمارش معکوس از پای درم آورد. انصاف نیست... #واژه‌بافی
۹۶/۰۳/۱۸ | ۱۹:۰۵
بلوط
قرار بود یه بازی باشه، که من جمله‌های کلیدیِ خاطرات مشترکمون رو با وُیس بفرستم و اون بگه کِی و چطور تجربه‌اش کردیم... شنید و جواب داد و خندیدیم. پرسید چطور این چیزا یادت مونده؟ جوابش استیکر بود. اون یکی پرسید چی می‌گین باز شلوغش کردین؟ گفتم فراغت بهمون چیره شده. جوابش استیکر بود. خاطره‌بازی؛ یه بازی نیست، همه‌ی هویت و زندگی آدمه. یه‌بار بهشون گفتم دیدن یه آدم آشنا از گذشته برای من مثل تجدید دیدار دو کهنه‌سربازه که بعد از سال‌ها دور از جبهه‌های جنگ به هم می‌رسن و یه‌جور غریبی با هم آشنان. هرکسی توی زندگیش یه مقطع طلایی داره، ماها هنوزم که به هم می‌رسیم ازون چهارسال می‌گیم. انگار مبدا و مقصدمون یکی شده و این بین گیر روزمرگی افتادیم. باید دوباره خاطره بسازیم، باید رد شیم از اون برهه. باک ذهنم خالیه، سوخت داره تموم می‌شه و چراغ هشدار چشمو می‌زنه. این منِ خوش‌حافظه‌ی خاطره‌باز وقتشه که از نو شروع کنه. #واژه‌بافی
۹۶/۰۳/۱۴ | ۱۳:۱۳
بلوط

+در کمال ناباوری به فکرش می‌رسد که، من در واقع مثل چیزی سخت‌ام که زود می‌شکند. [یودیت هرمان] #نقل قول
۹۶/۰۳/۰۳ | ۲۰:۴۱
بلوط
شما هر روز می‌توانید بی‌تفاوت باشید و سرنوشتتان را به دست باد بسپارید یا زندگی خود را نیرومندانه در جهت رویاهایتان پیش ببرید. {این یک نمایش موقتی نیست، بلکه زندگی شماست.} یا شما از فرصت زندگی خود نهایت استفاده را می‌برید یا با این افسوس که چرا انتخاب‌های متفاوتی انجام ندادید، به خاک سپرده می‌شوید. [سوال‌های درست - دبی فورد - از وبلاگ امروز لی‌لی چی می‌خونه؟] #نقل قول
۹۶/۰۲/۲۷ | ۱۴:۴۴
بلوط
برای هر بحثی مقدمه و پیش‌زمینه‌ای لازم است و گاهی محتوای یک موضوع از حدود رابطه‌ی ما خارج است. نمی‌شود به حریم شخصی آدم‌ها تعدی کرد و پشت مضامین مصلحت، آینده و فلان... خود را توجیه نمود. یادمان می‌رود نتیجه گرفتن و رسیدن به جواب کافی نیست. بارها توی برگه‌هامان نوشتند: با شرح راه حل! و ما اغلب فراموش می‌کنیم که مسیر، نیمی از پاسخ است. #واژه‌بافی
۹۶/۰۲/۲۶ | ۱۸:۲۳
بلوط
آدم‌ها به‌طور پیش‌فرض از توازن و هماهنگی استقبال می‌کنند. وقتی سوژه‌ای نامتقارن در برابر خود می‌یابند، خواه خصلتی اخلاقی باشد و خواه پایه‌های غیرهمسان یک صندلی، تمایل به اصلاحات دارند و از آنجایی که همواره بر دوقطب مخالف حکم می‌رانیم (زشت یا زیبا، مفید یا مضر، سفید یا سیاه) بازگرداندن نیمه‌ی نامطلوب به حالت اولیه و رسیدن به یک واحد منسجم سخت دشوار است. پس ساده‌تر اینکه نیمه‌ی دیگر را دست‌کاری کرده و از کمال به زیر آوریم تا در نهایت عطشِ هم‌رنگی را فرونشانیم و به قرینگی رسیم. در کوتاه‌مدت شاید رضایتمان جلب شود اما این راه میان‌بر نیست. چراکه آدمی هرقدر هم خود را مجاب کند و به رضایت‌مندی تلقین ورزد، سرشتِ نازیبا را خواهد فهمید و آن‌وقت است که برای تغییر باید یک کلیت را زیر سوال برد و نه تنها نیمه‌ای ناجور. #واژه‌بافی
۹۶/۰۲/۲۲ | ۱۲:۳۶
بلوط
می‌گویند خریددرمانی و حالِ خوب، من اما می‌گویم حالِ خوب و خرید. بارها امتحان کرده‌ام، روزهای بی‌حوصلگی و بدخلقی‌ام از مقابل فروشگاه‌ها و مغازه‌های دوست‌داشتنی رد شده‌ام و دست‌ودلم به خرید نرفته‌ست. اما روزهایی که با روحیه و حال خوش تصمیم می‌گیرم خیابان‌ها را زیرورو کنم همیشه خوشایند بوده و نتیجه‌اش خوب. و برای هزاروچندمین‌بار باید گفت: صداقت، خوش‌رویی و رفتار مناسب، فروشنده و مشتری را هردو دلشاد می‌کند. #واژه‌بافی
۹۶/۰۲/۱۹ | ۱۴:۰۱
بلوط