پیشداوری
شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۷ ب.ظ
قبل از طلوع خورشید برای خودم بریده و دوخته بودم که امروز خوشایندم نخواهد بود. پیامک سین را خواندم و فکر کردم اُه! بحث پُرتنشی در پیش است. بند کتانیهایم را گره زدم و فکر کردم اُه! با مربیِ بداخلاقم چگونه تا کنم؟ و همینطور خیالهای بد بافتم و فکر کردم اُه، چه باید کنم. به سالن رفتم و با لبخند و خوشرویی طرف شدم. به دنبال سین رفتم و صدای خندههامان توی ماشین پیچید. نشسته بودم و الف تماس گرفت و یک بغل مهربانی از صدایش سرریز شد. بیش از پیش ایمان آوردهام که نباید عجول بود و یکطرفه به قاضی رفت. بیشتر از بامداد میدانم که امروزم اُه! چه خوب گذشت. #واژهبافی
۹۵/۰۵/۲۳