دارم به خواب میروم...
شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ق.ظ
وقتی در کوهستانی سرد و برفی گیر بیافتی، خوابیدن مصادف است با مرگ. باید مقاومت کنی و چشمهایت را باز نگه داری، باید تحمل کنی و بیدار بمانی. حالِ آدمی را دارم که در گردنهای یخزده به دام افتاده است؛ بدون تجهیزات، بدون لباس گرم، بدون نیروی پشتیبانی. و خوابش گرفته است. دارم زور میزنم که این پلکها باز بمانند، دارم برای بیدار ماندن جان میکنم اما هیچ صدایی مثل توی فیلمها نیست که بگوید طاقت بیاور، نجات مییابیم. هیچ دستی مثل توی فیلمها نیست که دستانم را ها کند تا بیشتر زنده بمانم. دارم به خواب میروم؛ آرام، بیصدا و در سکوت. فقط صدای تندبادهای کولاکِ بعدیست که توی گوشهایم میپیچد. #واژهبافی
۹۵/۰۴/۲۶