صدهزار و دویست تومان
جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ب.ظ
پول کتابهایم با تخفیف شده بود صدهزار و دویست تومان. گفت شما صدش را کارت بکش، دویست مهمان من. گفتم نه، پول خرد دارم، میدهم خدمتتان. رسید را تحویلش دادم و او مثل مابقی آن روز شروع کرد به ترکی صحبت کردن و من هم مثل مابقی آنروز فقط لبخند زدم. از میان کلماتی که فارسی ادا میشدند فهمیدم که منظورش بدهکار نبودن به آدمهاست، داشت تمجیدم میکرد و میگفت آدم باید همیشه حواسش به حق و حقوق دیگران باشد، نباید اجازه دهد دِینی بر گردنش بماند. راست میگفت، یادم آمد که ما ایرانیها بیشترِ تعارفهامان دلی نیست، بلکه از روی ادب و عادت، چیزی را به هم میبخشاییم. #واژهبافی
۹۵/۰۴/۲۵