A.A: Anything Anonymous
پارت اول: چند وقت پیش موضوعی مطرح بود توی آموزشگاه که من شدیدا تمایل داشتم پیشبینی و نظریاتم در موردش رو به اشتراک بذارم اما چون ماهیت قضیه خوشایند نبود، همکارهام نمیخواستن بحث رو باز کنن ولی درنهایت من حرفم رو زدم و بعدش همون چند دقیقه رو محور جلسه با مشاورم قرار دادم. چرا؟ چون میدونستم این یه عطش شخصی برای ورود به اون مساله بوده، میدونستم با اصرار برای صحبت در موردش دارم آدمهای اطرافم رو معذب میکنم یا حتی آزار میدم اما نیاز داشتم که بگم و شنیده بشم. جملهی مشاورم اینجا به کمکم اومد که "سعی کن در مواجهه با موقعیتهای مشابه از خودت دو تا سوال بپرسی: صحبت در این مورد یا واکنش در جواب دیگری فقط باعث تخلیهی روانی و برونریزی من میشه یا اینکه واقعا راهحل و نقطهنظر مفیدی رو به بحث اضافه میکنه و ارزش گفتن داره؟" فقط خودت رو نبین، read the room
من معمولا آدم آروم و صبوریام اما این ظرفِ تحمل، یه حدی داره و وقتی از کوره درمیرم تند و آتشین برخورد میکنم. تمرینم اینه که حواسم باشه وقتی دچار خشم میشم، آیا میخوام مقابله کنم فقط برای اینکه طرف رو بنشونم سرِ جاش و خنک شم یا میتونم به خودم مسلط بمونم و اگه اشتباهی صورت گرفته و نقدی دارم، بهصورت سازنده مطرحش کنم؟
سه مرحلهی چراغ راهنما: استپ/ قرمز (نفس عمیق بکش و هیجاناتت رو کنترل کن و عکسالعملِ لیمبیکی انجام نده) - احتیاط و تفکر/ زرد (سنجش و برآیند اونچه که میخوای بگی؛ انتخاب لحن، جملهبندی، مکث و تاکید و... که میشه عکسالعمل کورتکسی) – اقدام/ سبز (اگه چراغهای ذهنت سبز شدن، واکنش نشون بده)
پارت دوم: جمعه موضوعی پیش اومد که همکار (دوستم) بهم زنگ زد و حدود 40 دقیقه یا بیشتر در موردش حرف زدیم. آخر مکالمه و همچنین روز بعدش تاکید کرد که نباید باهام تماس میگرفت و ذهنم رو درگیر این موضوع میکرد و کارش اشتباه بوده، اما نیاز داشته اون حرص و خشم و عصبانیت رو به اشتراک بذاره و خودش بهتنهایی بارِ منفی رو به دوش نکشه.
• وقتی همهی اینها رو میذارم کنار هم و فضای سریالی که میبینم رو باهاش قیاس میکنم، متوجه میشم چقدررر کمبود جلسات یا برنامههایی مثل A.A میتینگ توی جامعهی ما حس میشه. آدمهایی که انتخاب میکنن دور هم جمع بشن، آدمهایی که دغدغه و مشکلاتشون از یه جنسه و تعهدشون توی اون پروسه اینه که بهطور معنوی اسپانسر هم باشن؛ بشنون، درک کنن و تنهات نذارن.