چراکهنه...
جمعه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۰۹ ب.ظ
یکچیزهایی در حال رخدادن است که میتواند مسیرِ زندگی و راهِ پیشِ رویم را عوض کند.
حالا شاید هم منِ همیشه دراماتیک دارم زیادی آبوتابش میدهم ولی این واقعیت که هنوز هم پذیرای راههای جدیدم و آن استراتژی جنگ را که یادم نیست در کدام فیلم دیدم، حفظ کردهام، خوشایندم است.
اینکه اگر بترسی از گلوگهی دشمن، بترسی از مردن، هیچوقت این خاکریز را وِل نمیکنی، حتی وقتی باران خمپاره روی سرت میریزند. رمزش این است که قبول کنی از پیش مردهای. همین.
چیزی که از سالها قبل (شاید آنوقتها بهشوخی و این روزها از جنس یک باور) تکیهکلامم بوده، این است که ما که چیزی برای باختن نداریم، چیزی برای از دست دادن نیست. پس چراکهنه؟
۰۱/۰۶/۱۱