موانعِ راه
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۱۸ ب.ظ
امشب نامهای رو تایپ کردم که جزو مراحل درمانِ کتاب بود: گفتوگو با والدین و مواجهه کردن آنان با آنچه اکنون بین شما میگذرد، رنجی که تحمل کردهاید و شرایط کنونیتان و در نهایت اعلامِ انتظارتان از آنها و اینکه مایلاید چه نوع رابطهای در چه میزان و سطحی، زینپس با پدر و مادرتان داشته باشید.
و خب بیشتر مطمئن شدم برای اون سطح از شفافیت و خوداظهاریای که روانشناسِ نویسنده مقصودشه، باید/ بهتره که جدا از خانوادهات زندگی کنی چون ممکنه شرایطی پیش بیاد که هر دو طرف نیاز به زمان داشته باشن برای هضم ماجرا و حتی برخورد و واکنشی رخ بده که کنار اومدن باهاش وقتی زیر یه سقف زندگی میکنین، ناراحتکننده و استرسزا باشه. در نتیجه یا باید خیلی کلی و شستهرفته و سانسورشده ویرایشش کنم، یا اینکه فعلا قیدش رو بزنم و موکول کنم به ایامی که مستقل زندگی خواهم کرد...
+ شایدم این همون ترسیه که باید باهاش روبهرو بشم؟ خیلی بهتره که مشاوری داشته باشیم که در خصوص شرایط منحصر و ویژهی ما، راهنماییمون کنه.
۰۰/۰۲/۰۸