444
يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۳۸ ب.ظ
تقریبا دو سال بود که منتظر یه پیشنهاد کاری بودم و وقتی با شرایط مناسبی محقق شد، من دیگه آدمِ دو سال پیش نبودم. ظرف چندین ماه قبلش اونقدری ضعیف شده بودم که کاملا خودم رو به ترسهام باخته بودم. شانس مصاحبه برای اون شرکت رو رد کردم چون مطمئن بودم توی اون وضعیت هیچ چیزِ خوبی برام به همراه نداره. من شکسته بودم و یه شروع جدید توی شهر دیگه، برام وحشتناک بود.
حالا اما دوباره دارم خودم رو میکشم بالا. ورزشم رو شروع کردم، مراقب تغذیهام هستم و کارهای جدیدی که قبلا برام هول و هراس به همراه داشتن رو امتحان میکنم؛ مثل تعیین سطح زبان! واقعیت اینه که کارهای به ظاهر ساده میتونن بعضی مواقع خیلی هم سخت باشن، همهچیز بستگی به شرایط اون فرد داره، برای من رفتن به آموزشگاه زبان چیزیه که میتونم بابتش به خودم افتخار کنم، چون میدونم چه مسیر روحیای باید طی میشد تا به این لحظه برسم. و ساده نبود.
چیزی که اخیرا در مورد خودم فهمیدم اینه که یه یادگیریِ جدید، به شدت بهم کمک میکنه برای مقابله با افسردگی، و مهمتر از اون، ورزش کردن مثل یه سمبل که نماد قدرت و حرکته، علاوه بر جسم، روحم رو هم میسازه. و دستآویز این مرحله از زندگی برای صعود کردنم اینه: دویدن و آموختن.
۹۸/۰۵/۲۰