خوبتر از آنی که مال من باشی...
پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۴۳ ب.ظ
یادم نمیاد چندمِ راهنمایی بودم. اواخر کتاب فارسیِ اون زمان دو صفحهی سفید داشت با تیتر هرچه میخواهد دل تنگت بگو، یهجورایی انشا با موضوع آزاد بود. من با اسم همهی فیلمهایی که دیده یا حتی ندیده و فقط تعریفی ازشون شنیده بودم یه متن نوشتم. اونوقتها میگفتیم قطعهی ادبی (طوری به زمان دور اشاره میکنم انگار منسوخ شده کلا). دبیر ادبیاتمون حاضر نشد نمرهی کامل رو بهم بده چون معتقد بود اون متن خیلی خوبتر از اونه که نوشتهی من باشه. واقعا عصبانی و ناراحت شده بودم اما هیچ تلاشی برای متقاعد کردنش نکردم چون راهی برای اثبات نبود، و همین سکوت و بیخیالی من به زعم اون تاییدی بر کپی بودن کار شد. یا وقتی اول دبیرستان برای تصویری از کتاب دستور زبان باید توصیف مینوشتیم، و من شعری رو ضمیمه کردم اما بعدا سر کلاس نتونستم دلیل استفاده از اون واژه رو بهطور قانعکنندهای شرح بدم، متهم شدم که نوشته از آنِ خودم نیست و سرقت ادبی کردم! خیلی ساده بود، اون کلمه همآوا و قافیهی بیتام بود و من انتخابش کردم با اینکه به ندرت توی گفتار استفاده میشد و یهجورایی مثل استخراج از فرهنگنامه بود... #خاطرهنوشت
آره، شاید این اظهار نظرها یهجور تعریف محسوب میشه و واقعا هم توی این دو مورد من بیشتر احساس غرور کردم تا وقتایی که پذیرفته و تحسین میشه متنام. با این وجود گاهی درست سرِ بههنگامها باورت نمیکنن، وقتی نیاز به باور شدن داری.
صبا، قلم شیوای تو برداشت یکجایی از ذهن و قلباته. ناباوران را بگذار و بگذر... :)
۹۷/۱۰/۲۷