و خزانی که منم
سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۱:۵۹ ب.ظ
حُسن یوسفها یک هفته بیعشق ماندند؛ پژمردند. نگاهش کردم و دلم خواست بگویم بغلم کن. آب دهانم را قورت دادم و برگهای خشکیده را از شاخهشان چیدم. به خودم گفتم نشانهی پاییز است.
میان موهام که دست میکشم، میریزناند. پاییز است. زخمها تنم را میجورند. پاییز است. حرفها میماسند و فرومیریزم. پاییز است... #واژهبافی
۹۷/۰۹/۲۰