در جهانِ پابندِ زمان، هیچچیز نمیتواند از راهِ رفته، برگردد.
شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۰۲ ب.ظ
از توفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به توفان پانهاده بودی.
در این دنیای درندشت تنها کسی که میتوانی به او تکیه کنی، خود توست.
برخی چیزها هست که هرگز به باد نسیان نمیرود، خاطراتی که هرگز نمیتوان از آنها گریخت. اینها مثل محکِ زندگی تا ابد با ما میمانند.
کافکا، در زندگی هرکس یکجا هست که از آن بازگشتی در کار نیست. و در موارد نادری نقطهای است که نمیشود از آن پیشتر رفت. وقتی به این نقطه برسیم، تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که این نکته را در آرامش بپذیریم. دلیل بقای ما همین است.
هرکس درد را به شیوهی خودش حس میکند و هرکس زخمهای خودش را دارد.
تنگنظرهای عاری از تخیل... مدارا نکردن، نظریههای بریده از واقعیت، اصطلاحات توخالی، آرمانهای عاریتی، نظامهای انعطافناپذیر؛ اینها چیزهایی هستند که واقعن مایهی هراسم میشوند. آنچه راستراستی ازش میترسم و بیزارم. البته دانستن اینکه چه چیز درست است و چه چیز نادرست مهم است. خطاهای فردی در داوری را معمولن میتوان اصلاح کرد. تا وقتی شهامتش را داشته باشی که خطای خودت را بپذیری، میتوان جبران کرد. اما تنگنظران متعصب که قوهی تخیل ندارند به انگلهایی میمانند که گله را مبتلا میکنند، تغییر شکل میدهند و رشد میکنند. اینها همهچیز را به گند میکشند و من دوست ندارم همچو کسانی بیایند اینجا.
میشود به من بگویید خاطره چه جوری است؟
خاطرات از درون گرمت میکنند، اما در عین حال دوپارهات میکنند.
پس چیز خشنی است... #کتابستان
• کافکا در کرانه - هاروکی موراکامی - ترجمهی مهدی غبرائی - نشر نیلوفر
۹۷/۰۲/۲۹