خشمگین نمیشویم از دیدن عیبهای خودمان در کسانی که از ما دورند. (امرسون)
يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۳۱ ب.ظ
اینها، که روانشناسیِ قراردادیِ تئاتر و ضربالمثل یاوهی "هرچه علاقه بیشتر، تنبیه هم بیشتر" گمراهشان میکند، نمیخواهند این را بپذیرند که گاهی تمجید علامت محبت و صراحت نشانهی کجخلقی است.
.
محیطِ برازنده، محیطی است که عقیدهی هر کسی پیرو عقیدهی همه است. اگر عقیدهاش عکس عقیدهی دیگران بود چه؟ به آن میگویند محیط ادبی.
توقع بکارت از سوی یک مرد عیاش، هنوز شکلی از ستایشِ ازلیِ عشق از بیگناهی است.
از خانهی خانم و آقای الف بیرون میآیید و به دیدن خانوادهی ب میروید، و حماقت و بدجنسی و وضعیت اسفبار الفها برایتان چون روز روشن میشود. سرشار از ستایشِ روشنبینی بها میشوید و شرمتان میآید از این که اول برای الفها احترام قائل بودید. اما وقتی دوباره به خانهیشان میروید میبینید آنها هم بها را، تقریبن به همان شیوهی خودشان، قصابی میکنند. از خانهی یکی به خانهی دیگری رفتن به بازدید از اردوگاههای دو نیروی متخاصم میماند. مُنتها چون هیچوقت اینها صدای آتشبار آنها را نمیشنوند، فکر میکنند فقط خودشان مسلحاند. اما وقتی میبینی که اسلحه همان اسلحه و نیروی دو طرف، یا به عبارت بهتر ضعف دو طرف، کمابیش یکسان است، دیگر جایی برای ستایش از آنی که شلیک میکند، و تحقیرِ آنی که هدف قرار گرفته باقی نمیماند. این مرحلهی شروع فرزانگی است. خود فرزانگی این است که با هر دو قطع رابطه کنی.
.
صدای تخیل و جان، تنها صدایی است که تخیل و جان را سراسر، شادمانه، به طنین میاندازد، و اگر به اندکی از وقتی که تباه کردهاید تا دیگران از شما خوششان بیاید زندگی میدادید، اگر آن را با خواندن کتابی یا با خیالپردازی، کنار آتش در زمستان یا در باغ در تابستان بارآور میکردید، خاطرهی غنیِ ساعتهای ژرفتر و پُرتری برایتان میماند. همتی کنید و کلنگ و چنگک به دست بگیرید. روزی لذت خواهید برد از شنیدن بوی خوشی که از حافظهتان برمیخیزد، حافظهای لبالب انباشته چون چرخدستیِ باغبانی. #کتابستان
• خوشیها و روزها - مارسل پروست - ترجمهی مهدی سحابی - نشر مرکز
۹۶/۰۶/۲۶