و همان خواهد بود...؟!
شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۲ ق.ظ
برای بذرهای معیوبی که سالها پیش کاشته شدند و ما به عادت، غبارِ جوانههاشان را روبیدیم و خیال کردیم آفتاب سهمشان است و باید "بر همان باشیم که بودیم..." برای مساحتهایی از روحمان که زیربنای درد شد و طاقت، و خیال کردیم راه همان است که نشانمان دادند، بیغلط و بیبازگشت. باید رفت، "بر همانیم که بودیم..."
ریشههای هرز و بیجا را باید خشکاند؛ سایهشان مارِ آستین است. دست میاندازد و حالِ آدم را توی مشتِ تباهش میگیرد و خراب میکند، سیاه میکند. درخت آفتزده را پیوند نمیزنند، زخم روی زخم میشود، چرک میکند، میزند به بُن. باید درمانگر بود، مرهم. بلدِ حالخوبکنِ روزگارمان. یک چیزهایی، به عادت، خوب یا بد، وصلهی جانمان شدهست. و باغبان کاردرست کسیست که میداند چه وقت هرس کند و چه وقت از ریشه درآورد. [حلقهی پیر مغانم ز ازل در گوش است، بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود - حافظ] #واژهبافی
۹۶/۰۵/۲۸