بازنشر "جای سیب بودن، بید باشید"
چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۴۹ ب.ظ
لای پنجره را باز گذاشتم که کمی از بهار بپیچد توی کلاس. آسمان بین باریدن و نباریدن مردد بود. استاد دستمان را گرفت و توی حکمت هند چرخمان داد. گفت درخت سیب نباشید. توت نباشید. هلو نباشید. چه و چه نباشید. بید باشید. گفت اگر یک وزنهی یک کیلویی را با بند ببندی به شاخهی سیب، خم میشود. دو کیلو، بیشتر خم میشود. سه کیلو، چهار کیلو، پنج کیلو. به ده کیلو که برسد، تق. شاخه میشکند. اما به حال بید فرق نمیکند وزنه چقدر است. وزنه بشود صد کیلو، میرسد به زمین و شاخه هنوز نشکسته. جای شکستن خم شده. گیرم که باز هم به وزنه اضافه کنید، دیگر به حال شاخه فرقی نمیکند. آنقدری خم شده که حالا کرخت است. به مرحلهی حس نکردن وزن رسیده اصلاً. به مرحلهی بیتفاوتی مطلق. رهای رها.
گفت بید باشید. منعطف باشید. خم شوید. بیدانه خم شوید. خم شدن سیب از جنس انعطاف نیست، از جنس تحمل است. سیب وزنه را تحمل میکند. حمل میکند. صبوری میکند. و آخرِ صبوری؟ تق. روزی شکستن است. منعطف اگر باشی، اگر در خودت به بار راه بدهی، شکل شرایط اگر بشوی، از شکستن خبری نیست. [از وبلاگ جیغ و جار حروف] #نقل قول
۹۶/۰۱/۳۰