مهارتهای ذهنی
سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ب.ظ
تا حالا پامو توی استخر نذاشتم و هیچجوره تن به آب نسپردم. اما وقتی ازم میپرسن شنا بلدی؟ میگم آره، چون توی پنج شیش سالگی یاد گرفتم. قضیهاشم اینه که امیر (داداشم) توی اون دوران تحت آموزش عَموم بود و منم مثل همیشه تحت آموزش امیر. دوتا بالشت میذاشت رو هم و منو مینشوند روشون که از زمین فاصله بگیرم و کاملن حس تعلیق توی آب بهم دست بده. بعد من شروع میکردم به دست و پا زدن، سرمو به چپ و راست چرخوندن و نفس گرفتن. خودشم کمکم حرکتهامو هماهنگ میکرد و میگفت: ببین میخوام ولت کنم که خودت بری، نترس! بعد دو قدم میرفت عقب و حرکت ماهیگونهی منو زیر نظر میگرفت که حتی توی فضای اتاق پذیرایی هم لحظه به لحظه داشتم تهنشین میشدم و به قعر میرفتم. یه بار که کلن غرق شدم و سرم خورد کاشیهای کف استخر! چون برگشتم یه چیزی واسش تعریف کنم و یادم رفت دست و پا بزنم و فَوَقَعَ ما وَقَعَ... #خاطرهنوشت
۹۵/۱۰/۲۱