The Waves

Hell or High Water : من تمام زندگیم فقیر بودم. همین‌طور پدر و مادرم. و پدر و مادر اون‌ها هم. مثل یه مرض می‌مونه که نسل به نسل، دست به دست می‌شه. تبدیل به یه بیماری می‌شه. همینه که هست. تمام آدم‌هایی که می‌شناسی رو آلوده می‌کنه، ولی نه پسرهای من رو. دیگه نه. حالا "این" برای اون‌هاست... و داستان فیلم به همین ضمیر می‌پردازه. میراثی که قراره آینده‌ای متفاوت از گذشته‌ی پدر رو برای پسرهاش رقم بزنه. [] []

Sing Street : تا وقتی که ایده‌اش توی ذهنت هست، بازم به حساب می‌آد. این یه تمرین برای ذهنته (ابتکار و تخیلت)؛ بزرگ فکر کن، کانر. این تنها چیزیه که تا آخر اهمیت داره... فیلمی که به شما میگه: باید قدرت خلق کردن داشت، توانایی و هنر یعنی همین؛ آفرینش. [] []

Captain Fantastic : اگه فکر کنی که امیدی باقی‌نمونده، پس داری تضمین می‌کنی که امیدی باقی‌نمونده. اگه فکر کنی که غریزه‌ای برای آزادی وجود داره، که فرصتی هست تا تغییراتی شکل بگیره، پس این احتمال وجود داره که تو بتونی دنیا رو به یه جای بهتر تبدیل کنی. (نام چامسکی) اعمالمان ما را تعریف می‌کنند و نه حرف‌هایمان... چیزی که بعد از فیلم قراره بهش برسیم، شاید! تلاش برای پیدا کردن حدِ وسط زندگیه؛ تعادل. نزدیک به همه چیز، دور از هر چیز. [] []

Loving : به قاضی بگو من همسرم رو دوست دارم... یه فیلمِ حسی با تکیه بر توانایی بازیگراش؛ داستان عشقی صبورانه که در تقابل با قانون به زیستن ادامه میده. [] []

Florence Foster Jenkins : "سخت کار کردیم که رویاهایمان را حفظ کنیم، فقط من و تو." مردم ممکنه بگن نمی‌تونست بخونه، ولی هیچ‌کس نمی‌تونه بگه من نخوندم... داستانی واقعی که حکایت‌گر این مدعاست که شاید همیشه هم تکنیک و استعداد مهم نباشه، گاهی اوقات احساسات درونی و عشق واقعیه یه فرد می‌تونه اون و اثرش رو موندگار کنه. [] []

Nocturnal Animals : شاید الآن متوجه‌اش نباشی ولی من و تو خیلی بیشتر از اونچه فکر می‌کنی شبیه هم هستیم. نه، اشتباه می‌کنی، ما اصلن شباهتی با هم نداریم. جدی؟! فقط صبر کن و ببین. همه‌ی ما در نهایت تبدیل به مادرهامون می‌شیم... واژه‌ها، هنر و خلاقیت می‌تونن در راستای اهداف مختلفی به کار برن. مفهومی که قراره مخاطب استنباط کنه به هوشش و البته قصد و نیت خالق اثر برمی‌گرده. [] []

Kubo and the Two Strings : می‌دونم چرا چشممو می‌خوای، چون بدون اون نمی‌تونم به چشمای بقیه نگاه کنم و روحشون رو ببینم. عشق‌شون رو... خاطره؛ قوی‌ترین جادوییه که وجود داره. بدون اون، نه هویتی هست و نه احساسی. [] []

War Dogs : واقعیت‌های پشت‌پرده‌ی موضوعی بنام جنگ در قالب یک فیلم کمدی. [] []

Divines : "ماه شبیه یه صورت نیست؟ این خداس که داره نگاهمون می‌کنه... ما توی عالم مثل گرد و خاکیم، برای اون مثل میکروب می‌مونیم، اینقدر کوچیک. ولی وقتی خدایی، باید مراقب فرزندانت باشی..." همیشه فرصت‌هایی پیشِ روی ماست که شاید خودمون متوجه اهمیت و تاثیرگذاری‌شون در مسیر زندگی نباشیم، اما به ما این موقعیت داده می‌شه تا انتخاب کنیم. حالا دیگه همه چیز به ما بستگی داره، درست یا غلط؟ این آزمون ماست. [] []

Arrival : حرفمو باور کن؛ آدم ممکنه نحوه‌ی ارتباط برقرار کردن رو بلد باشه ولی همچنان تنها بمونه... ایان؟ بله. اگه می‌تونستی تمام زندگیت رو از اول تا آخر ببینی، چیزی رو تغییر می‌دادی؟ شاید بیشتر احساساتم رو به زبون بیارم. نمی‌دونم... "زبان، پایه و اساس تمدن است. اولین اسلحه‌ایست که موقع رویارویی، کشیده می‌شود." [] []

Manchester by the Sea : یه اتفاق، یه حرف، یه تصمیم... می‌تونه همه چیز رو برای همیشه تغییر بده. [] []

Hacksaw Ridge : می‌دونم که فردا روز نیایش‌ته. اکثر این مردا اعتقادی ندارن، نه مثل تو. ولی به اعتقاد بالای تو، ایمان دارن. و بدون تو از اون ستیغ بالا نمی‌رن... 

و قطعن تاثیرگذارترین دیالوگ "please lord, help me give one more" (براساس داستانی واقعی) [] []