در آستانهی فصلی سرد
چهارشنبه, ۱ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ب.ظ
نسیم باد صبا دوشم (شبِ پیشین) آگهی آورد، که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد. به مطربان (خنیاگرانی که برای بادهنوشان بامدادی مینوازند) صبوحی (شراب بامدادی) دهیم جامه چاک (پیراهن چاکشده از شوقِ شادی)، بدین نوید که باد سحرگهی آورد. بیا بیا که تو حور (زن سیاهچشم بهشتی) بهشت را رضوان (فرشتهی دربان بهشت)، درین جهان ز برای دل رهی (بندهی ناقابل) آورد. همی رویم به شیراز با عنایت دوست، زهی (آفرین) رفیق که بختم به همرهی آورد. چه نالهها که رسید از دلم به خرگه (سراپرده، خیمهی بزرگ شاهی) ماه، چو یاد عارض (جوهره) آن ماه خرگهی آورد. رساند رایت (علم و بیرق پیروزی) منصور بر فلک حافظ، که التجا (پناه بردن) به جناب شهنشهی آورد. [146]
یارم چو قدح به دست گیرد، بازار بتان شکست گیرد. هرکس که بدید چشم او گفت، کو محتسبی که مست گیرد. در بحر فتادهام چو ماهی، تا یار مرا به شست گیرد. در پاش فتادهام به زاری، آیا بود آنکه دست گیرد. خرّم دل آنکه همچو حافظ، جامی ز می الست گیرد. [147] [حافظ] #نقل قول
۹۵/۱۰/۰۱