روزهای دستفرمانی
سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۸ ب.ظ
نوع روزی که قرار است داشته باشیم معمولن برحسب مدل رانندگی دیگران تعیین میشود؛ وقتهایی که همه بد میپیچند و انگار سوءقصد به جانمان دارند یعنی پرحادثه و هیجانانگیز خواهد بود و امروز از آن روزهای دستفرمانی شد. مدتها از آخرین دیدارمان میگذشت و سین یادآوری کرد نصف خندههاشان متعاقب خندههای از تهدلی من است و همین باعث شد بیشتر بزنیم زیر قهقهه و کیف کنیم از با هم بودنمان. موقع بیرون آمدن از رستوران دیدیم افسر مشغول جریمه نوشتن است و ژون دعایمان کرد که مجبورش کردیم توی فرعی و کمی دورتر پارک کند، بنا به استدلال او با اینکه همه در طول مسیر نزدیک بود ما را نصف کنند و از روی ماشینمان رد شوند اما انگار خدا با ماست، پس باید گازش را گرفت و رفت بهسوی موزیک و سرعت و فریاد. میانهی همخوانی و جیغ و دادهامان به ژون گفتم عجب گلچین عروسیای زده روی فلش و دیگر دغدغهای نیست از این بابت و سین اضافه کرد فولدر بعدی هم جان میدهد برای جاده و سفرهای دسته جمعی. این شد که صدا را روی بیستودوی مقدس ثابت کردیم و خواندیم و خواندیم و خواندیم. آن وسطها در یک صحنهی حیثیتی ژون گفت مویی ردش میکنم و رفت. یاد دیالوگ فیلمهای سریعوخشن افتاده بودم: "برون یا بمیر..." و ما راندیم. #خاطرهنوشت
۹۵/۰۹/۰۹