شنوندهی مکمل
سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ب.ظ
داشتم برای مامان میگفتم خاصیت گفتگوهای من و فرا این است که با وجود رول ثابت شنونده بودنم، همیشه میان کلامش توصیفهای چاشنی میآورم و او نخ حرفهای من را میگیرد و گره میزند به رشتهی کلامش و با هم سهیم میشویم توی جور کردن موقعیتهای کمیک. خاطراتی که من درشان حضوری نداشتهام را میتوانم تصویرسازی کنم و بعد لحن و ادا اصول فرا را میزنم تنگ ماجرا و جملههایش را بسط میدهم. اینجور مواقع وقتی هردو قاهقاه به موقعیت نوینی که با دخل و تصرف خلق کردهایم میخندیم او میگوید: دقیقن! و همیشه تایید میکند که درست زدهام به هدف و فانی که باز کردهام قوارهی قصهاش بوده است. دیدارهای سالانهیمان را دوست دارم، خوشی با هم بودنمان را و این رفاقتی که یک دنیا تفاوت و فاصله را به دوش میکشد و آخرسر میرسد به معرفت. معرفتی که تعریفش در رابطهی ما خود بودن است؛ بیهیچ حاشیه و غل و غشی. معرفتی که تعریفش شده فهمیدن حرفهای هم و قضاوت نکردن و نترسیدن از روراست بودن. معرفتی که تعریفش شده درک تفاوتها و داشتن اصول شخصی متناقض، و انتظار و شوق برای دیدارهای دوباره. [فان باز کردن اصطلاحیست که یکی از بچههای دانشگاه موقع ارائهی پروژهاش رو کرد و خاطره و تکیه کلامی شد برای ما، برای مایی که بیش از هر چیز معتقد به آدمهای فان هستیم.] #خاطرهنوشت
۹۵/۰۸/۱۸