حرف از "من" است و ازدحام حضور
دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۵ ب.ظ
پر واضح است که از خود در امان نیستیم! چه باک... جانهای شیفته را بسیار نویدِ جنگ دادهاند. کارزار روح با تن، عقل با دل، منطق در برابر احساس و بسا نامها که میتوان برشمرد. آدمی هیچگاه بر یک راه و قرار نمیماند چرا که شخص، اجتماع ِ چندین تن است. همان اندازه که از خروشِ کودکِ روان نمیبایست به ستوه آمد، دلزدگی از سالخوردهی آرامگیر نیز شایسته نیست. پیش از هر چیز باید خویشتن را بازشناخت و دانست که این فهم، این آگهی بر خود آنچنان عمیق و ژرف است که نمیتوان به تمامی بر آن چیره گشت اما نامتناهی بودن ذات همچنین نمیبایست موجب نومیدی از دانستن و کاویدن شود. چه شگفتیها که از منِ درون، به ما دست داده و راههایی نو، کورهراههایی سخت و تنگ را بر ما نمایان کرده است. فصلهای روح را باید به طمأنینه ورق زد. هجومِ نابههنگام تیزی، رمنده است. میبایست لایهها را به آهستگی برش داد و به زیر رفت و آنگاه باز دید؛ از نزدیک، رخ به رخِ آن من ایستاد، راه گریز بر او بست و به چنگش گرفت. و این همه بسیار حوصله میخواهد. خود را شناختن، شکیبایی میطلبد و بنیهی بیپایان. چه بس دامها که بر راه مینهد این من! #واژهبافی
۹۵/۰۷/۱۹