سر بر باد دِه
دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۲۳ ب.ظ
یک روز هم بهجای تمام حرفهای نگفتهی پلاسیده و از ریخت افتادهی دلآشوبت، موهایت را کوتاه خواهی کرد. آنقدر کوتاه که دیگر حرفی نماند پشت لبهات، آنقدر کوتاه که نشود اشک را استتار کرد، نشود واژه را بلعید، نشود صدا را خاموش کرد. سرت را به باد میدهی، یک روز...
شبیه عروسکهای اخمو نشسته بودم به تماشای دور تسلسل آدمها، نگاه میکردم و هیچِ عمیقی را میکاویدم. پُر مغزتر از هیچ مگر هست؟ هیچ.
به گمانم درگیر سکوتیم، ستارههای روشنِ این روزها صَرفِ گفتناند و ناگفته میمانند. چه غریب! دور افتادهایم، گُم و ناپیدا. #واژهبافی
۹۵/۰۶/۱۵