وقتی ورقِ تهدید به رفتن رو زیاد بازی کنی، بیاثر میشه. وقتی ادعا داری کار رو از رفاقت جدا کردی اما برای هر مشکلی بخوای از پشتوانهی اون رابطه استفاده کنی، بیاثر میشه. وقتی حرفی رو زیاد تکرار کنی و لجباز لقب بگیری، نقدهای بهجا هم بیاثر میشه. وقتی برای دیگران، تمامقد نصیحت و موعظهای و به خودت که میرسه، گفتههات رنگ میبازن و میفهمی چه چیزهای کوچک و بچگانهای میتونه انرژی و روانت رو به قهقرا ببره، ادعای دانای کل بیاثر میشه.
اگه قراره دلسوزی بیش از حد رو کنار بذاریم؛ تا وقتی که ازمون نخواستن لطف و محبت ناخواسته نداشته باشیم؛ کار رو کار ببینیم نه تمام زندگی و هویت فردی؛ احساسات رو کنار بذاریم و همونطور که کارفرما به فکر نفع و حقوق خودشه، ما هم خودمون رو کارمند ببینیم نه بیشتر، خیلی از اصطکاکها بهوجود نمیآد.
هر مجموعهای فرهنگ سازمانی خودش رو داره که متاثر از شخصیت رأس اون تشکیلاته؛ ما نمیتونیم آدمها رو تغییر بدیم یا به اجبار قصد نجات کسی یا چیزی رو داشته باشیم. بهترین حالت اینه که تلاش کنی آلوده نشی و سمی نباشی؛ و اگر تونستی اثر مثبت و روشنی از کاراکترت روی آدمهای دوروبَرت بهجا بذاری. همین...